Thursday, September 27, 2007

قرارداد 1907: یک قرن

این مقاله امروز بی بی سی
است در صدمین سالگرد قرارداد 1907
متن مقاله دنباله همین پست می آید.

گذشت صد سال از امضای قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه تزاری که ایران را به سه بخش تقسیم می کرد، در زمانی که بار دیگر روابط ایران و بریتانیا سردترین روزهای خود را می گذراند، به یاد ایرانیها می آورد که با تجربه ترین دولتها و سیاستمدارترین سیاست پیشگان هم گاهی می توانند خطا کنند.

گرچه همین خاطره یادآور آن است که آزادیخواهان و روزنامه های ایران و بریتانیا چگونه توانستند قراردادی امضا شده را عملاً باطل و بی اثر کنند.

کم نیستند کارشناسانی در ایران که از خود سؤال می کنند آیا همراهی این روزهای لندن با واشنگتن بر سر اعمال فشار بر ایران، تکرار همگامی لندن و سن پطرزبورگ نیست که صد سال قبل توسط سر ادوارد گری وزیرخارجه بریتانیا برنامه ریزی شد و این بار حاصل سیاستی است که از دولت تونی بلر برای جانشین وی گوردون براون برجا مانده است.

قرارداد ۱۹۰۷ در دوران نخست وزیری سرهنری کمبل و وزارت خارجه رجل نامدار، سر ادوارد گری بین روسیه و بریتانیا منعقد شد و به شرحی که در مقدمه آن آمده به امضای سر آرتور نیکلسون، "سفیر فوق العاده امپراتور انگلستان و ایرلند" و الکساندر ایزولسکی وزیر امورخارجه امپراتوری روسیه رسید.

این اولین ضربه مستقیم به باور سیاست پیشگان و نخبگان ایران در مورد خیرخواهی "انگلیسیها" بود.

سابقه روابط

پیش از امضای قرارداد ۱۹۰۷ در ۲۸۰ سالی که بریتانیا در ایران سفارتخانه داشت، هر چه بود بین دربارها و بعداً دولتها می گذشت و مردم را از آن خبری نبود.

پیش از آن، مردم خبری از سیاستهای بریتانیا و نقش سفیران و مأموران آن کشور در ایران و منطقه نداشتند؛ نه در ماجرای هرات و در جنگهای ایران و روس (منتهی به ۱۸۲۸ میلادی) که منجر به شکست ایران شد، نه در ماجرای غم انگیز عزل و قتل قائم مقام فراهانی صدراعظم دانشمند ایران و سرنوشت مشابه فرزندخوانده و دست پرورده اش امیرکبیر.

سالها بعد اسناد منتشره نشان داد که در بیشتر وقایع مهم قرن نوزدهم در ایران، آنچه رخ داد با مصالح تعیین شده بریتانیا همخوانی داشت.

با این همه، یک سال قبل از تصمیم سرادوارد گری به عقد قرارداد ۱۹۰۷ با روسها، با پیروزی انقلاب مشروطه، محبوبیت بریتانیا بین مردم ایران در اوج بود.

نقش مثبتی که سفارت بریتانیا در تهران در حمایت از آزادیخواهان مشروطه طلب ایرانی ایفا کرد و بست نشستن مشروطه خواهان در سفارت نام نیکی از لندن میان مردم باقی گذاشت و مراوده و مکاتبه روحانیون و رهبران مشروطه را با سفیر و سفارت، عادی و معمولی ساخت؛ کاری که به نوشته سردنیس رایت سفیر پیشین بریتانیا در تهران، سرمایه بزرگ و جاودانه ای برای "دولت فخیمه" فراهم آورد.

روز بیست و هشتم سپتامبر ۱۹۰۷ (ششم مهر ۱۲۸۶شمسی) سر سسیل اسپرینگ رایس وزیرمختار بریتانیا در تهران در نامه ای به میرزا حسن خان مشیرالدوله وزیرخارجه جوان دولت مشیرالسلطنه شایعه ای را تأیید کرد که از سه هفته قبل و همزمان با اولین ترور یک نخست وزیر در مقابل مجلس که باعث قتل علی اصغرخان اتابک شد، در تهران پیچیده بود.

در تاریخ و خاطرات مکتوب رجال زمان آمده که دولت سست و لرزان مشیرالسلطنه ابتدا کوشید تا بلکه نامه سفارت بریتانیا و اصولاً قرارداد بین دو کشور را از مردم پنهان کند و در آن آشوب که بین مجلس و محمدعلی شاه درگیری شدیدی وجود داشت هیزم تازه ای برای آتش نهان در دل مردم فراهم نیاورد.

اما نه در تهران و نه در لندن آزادیخواهان ساکت نماندند، در حالی که جواب مشیرالدوله مؤدبانه و به نظر تقی زاده و بسیاری از مشروطه خواهان سست بود.

تیر اول را ایرج میرزا شاعر نامدار خالی کرد که شعری ساخت:

گویند که انگلیس با روس
عهدی بسته است تازه امسال
کاندر پلیتیک هم در ایران
زین پس نکنند هیچ اخلال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از ین حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال

تقسیم ایران

اشاره ایرج میرزا به توجیهی است که سر سسیل اسپرینگ رایس در نامه به دولت ایران برشمرده و به راستی هم در مقدمه قرارداد ذکر شده بود که "از آن جایی که دولتین بریتانیای کبیر و روسیه متعهد شده اند که تمامیت استقلال ایران را محترم شمرده و ذینفع در استقرار صلح و امنیت در بعضی از ایالات متصله و همسایه سرحد روسیه از طرفی و مجاور به سرحدات افغانستان و بلوچستان [ در آن زمان منضم به خاک بریتانیا] از طرف دیگر می باشند و نظر به اینکه می خواهند از هر گونه موجبات اختلاف و کشمکش که ممکن است در منافع طرفین در ایالات مذکوره ایران بروز نماید اجتناب کنند ..."

اما اصل آنچه ناگهان خون را در رگ نمایندگان اولین دوره مجلس ایران و مردم تازه به مشروطه و قانون و مجلس رسیده به جوش آورد سه ماده بعدی قرارداد بود که مقرر می داشت خاک ایران به سه منطقه تقسیم شود: شمال ایران تا حدود قزوین منطقه نفوذ روسیه باشد و بریتانیا با هرنوع امتیازخواهی روسها در آن منطقه مخالفتی نکند و خود هم هیچ امتیازی در آنجا نخواهد و در مقابل، روسها همین حق را در مورد منطقه جنوبی برای بریتانیا به رسمیت بشناسد و در ضمن برای اینکه مبادا موجب اختلاف بینشان پدید آید، بین این دو منطقه هم بخشی را بی طرف برگزیدند.

چنین بود که ملک الشعرا [محمدتقی بهار] قصیده ای ساخت که از مشهورترین اشعار اوست:
سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخنی از من برگو به سر ادوارد گری
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
تو بدین دانش، افسوس که چون بی خردان
کردی آن کار که افسوس جز از وی نبری
نه همین زیر پی روس شود ایران پست
بلکه افغانی ویران شود و کاشغری
ورهمی گویی روس از سر پیمان نرود
رو به تاریخ نگر تا که عجایب ببری


و همین تمایلات و نطقهای مهیج نمایندگان اولین مجلس شورای ملی ایران بود که وزیر مختار بریتانیا را هم به فکر انداخت و به نوشته جواد شیخ الاسلامی استاد تاریخ، زنگ را به صدا در آورد و به صراحت هر چه تمامتر به وزیر خارجه ای مانند سرادوارد گری هشدار داد که "... من هرگز آن حرف عاقلانه شما را از یاد نبرده ام که ارزش هر قرارداد بستگی کامل به غرض و نیت باطنی مجریانش دارد، در مورد قراردادی که با روسها بسته اید آنها ممکن است عین آن شیوه ای را که در اجرای قرارداد سابقشان با ژاپن [بر سر کره] به کار بردند این جا هم به کار آورند و تمام مقاصد دیرین خود را در مورد ایران زیر پوشش این پیمان عملی سازند".

در نامه دیگر، سر سسیل اسپیرینگ رایس وزیر مختار بریتانیا به مقام بالاتر خود [وزیرخارجه] نوشته: "احتمال می رود که قرارداد موجب تولید احساسات خصمانه خیلی شدیدی علیه انگلیسیها بشود، شاید بمراتب شدیدتر از احساساتی که ضد روسیه در اینجا وجود دارد، زیرا ایرانیان روسیه را متهم به پنهان کردن سیاست خود با تظاهر به دوستی می کنند".

مقاومت مردمی

در همان پائیز سال ۱۹۰۷ هم در مجلس ایران و هم در پارلمان بریتانیا بر سر این قرارداد کار به جدال کشید، با این تفاوت که در ایران شرایط داخلی روز به روز رو به وخامت می رفت و کار شاه و مجلس به نقطه جوش [به توپ بستن مجلس] نزدیک می شد.

بخشی از مشروطه خواهان از بیم آنکه با رنجش انگلیسیها بدون پشت و پناه بمانند چاره را در مماشات می دیدند اما گروه دیگر اصلاً قائل به سکوت و مماشات نبودند.

در صورت جلسات مجلس آمده که در جلسه ۲۶ شعبان، سیدحسن تقی زاده با اشاره به قراردادی که بدون خبر دادن به ایران بین دولتین روس و انگلیس امضا شده گفت: "سکوت وزارت خارجه شگفت آورست، تو گویی دولت بلژیک و دولت مکریک قراردادی بسته و خاک پرو را به دو منطقه نفوذ خود تقسیم کرده اند، در حالی که خوشبختانه ایران کشوری است مشروطه".

پس مجلس از وزارت خارجه قرارداد را خواست و نمایندگان مصلحت اندیش چون آن را خواندند گفتند دو دولت برای تجارت خود قراردادی بسته اند که برای ما تعهدآور نیست.

وثوق الدوله گفت معنای قرارداد این است که انگلیس در شمال و روسیه در جنوب امتیاز نگیرند، حاج امین الضرب قرارداد را مفید خواند و در این میان شیخ علی از سادگی پرسید حالا نمی توان این قرارداد را عوض کرد؟

و همین جا بود که تقی زاده چندمین نطق بزرگ و تاریخی خود را ایراد کرد و با لباس روحانی، تأسف برد بر دولتی که نمی تواند منافع کشور را حفظ کند.

جلسه بعد حسینقلی خان نواب که زبان انگلیسی می دانست به نقل از روزنامه تایمز لندن که برایش رسیده بود به دولت اعتراض کرد و به نقل از این روزنامه گفت در مجلس لردهای بریتانیا لرد کورزن [بعداً وزیر خارجه بریتانیا] اعتراض کرده و با آشنایی وسیعی که با منطقه دارد گفته قرارداد، منافع بریتانیا را تأمین نمی کند و لرد کریو پاسخ داده که خود ایرانیها اعتراض نکرده اند.

و تقی زاده نتیجه گرفت که "دولت باید سواد (متن) قرارداد را برای روزنامه ها بفرستد تا طبع و در ایران و جهان منتشر شود و معلوم شود که صدای ما را نمی شنوند، ما باید صدای خود را خیلی بلند کنیم تا بشنوند".

همین تدبیر بود که مردم را با خبر کرد، در ایران و بریتانیا چنان که ادوارد براون در مقاله ای و هم در فشرده تاریخ ایران، قرارداد ۱۹۰۷ را به تقسیم لهستان تشبیه کرده است و رومن رولان هم در کتاب یادداشت های جنگ خود ضمن اشاره به اتحاد فرانسه و انگلیس با روسیه مستبد، اشاره ای هم به این قرارداد می کند.

اما در آن سوی جهان نیز به نوشته مهدی قلی هدایت [حاج مخبرالسطنه] یکی از نمایندگان مجلس بریتانیا، مستر لینچ نطقی می کند و می گوید: "بالفرض که قرارداد روزی از برای ما نتیجه خوب داشته باشد، سزاوار نبود با ملتی که حق تربیت و تمدن بر گردن بشر دارد چنین رفتاری کنیم تا در روزگار سختی اش دست یاری بسوی ما دراز کند و ما از یک طرف هزاران ایرانی را در سفارت بپذیریم و از طرفی تیشه به ریشه استقلالش بزنیم".

که پیداست حاصل همه نطقها و نوشته ها ... چنانکه تقی زاده سال بعد که به سفارت انگلیس پناه برد و جان به سلامت برد در نامه ای به مارلینگ کاردار سفارت باز هم گلایه می کند و چنان که خود نوشته هرگز این گله گذاری را رها نکرد تا انقلاب سوسیالیسی برپا شد و مسکو از همه امتیازات خود از ایران گذشت.

در مقابل تمام حملات روزنامه ها و نمایندگان مجلس، در انگلستان به جهت قرارداد ۱۹۰۷ به دولت وقت سرهنری کمبل، وزیر خارجه اش همه جا توضیح می دهد که رفتار دو کشور با هم خصمانه نیست و در کتاب آبی سالانه هم بر این موضوع تأکید می کند.

اما آنچه در سخنان آزادیخواهانه در مجلس نوپای ایران و در پارلمان بریتانیا اشاره ای بدان نمی شود حادثه ای است که از پنج سال قبل داشت در زمینهای گرم جنوب ایران رخ می داد، همان جایی که از پایتخت بدان جا راهی نبود.

سه سال قبل از آنکه جنبش مشروطیت در ایران پا گیرد وزارت خارجه بریتانیا به سر آرتور هاردینگ وزیرمختارش در تهران دستور عمل داده بود که امتیاز نفت جنوب را که در دست ویلیام ناکس دارسی بود برای شرکتی بریتانیایی بگیرند ولی در عین حال به نوعی رفتار کند که روسها را به اعتراض نیندازد و تحریک نکند، این دستور عمل تا ۱۹۰۷ هم حاکم بود.

سر ادوارد گری در اجرای چنین سیاستی به قرارداد ۱۹۰۷ در مورد ایران با روسها رسید تا از آنها امضائی بگیرد که به جنوب نفت خیز ایران کاری نداشته باشند.

آزادیخواهان زمان، گرچه از ماجرای نفت بی خبر بودند چنان که شاه وقت محمدعلی شاه هم سالها بعد از آنکه تاج و تخت از دست داد و در تبعید بود از کشف نفت و اهمیت آن باخبر شد، اما در آغاز قرن بیستم با توجه به نیازی که به همراهی لندن احساس می کردند تا گربه محبوبشان نصیب خرس نشود، در هر فرصت به انگلیسیها نصیحت می کردند که با به دست آوردن دل مردم ایران آسانتر به مقصود می رسند.

این همان شعاری است که در ۱۹۱۹ و در موقعیتهای بعدی تا اوج اختلافات با دولت دکتر مصدق بارها مطرح شد.

پایان کار

اما با قرارداد ۱۹۰۷ چنین نشد، روسیه تزاری هرگز از موقعیتی که با آن قرارداد به دست آورده بود دل نکند تا زمانی که انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین کاری کرد که مخبرالسلطنه دولتمرد و ادیب در کتاب شیرینش، خاطرات و خطرات از آن چنین تعبیر کرده است: "طناب از دو سو به گردن ایران افتاده بود انقلاب اکتبر باعث شد یک طرف طناب رها شد".

در صدمین سال امضا و افشای قرارداد ۱۹۰۷ حوادث و رویدادهای منطقه ای که ایران در میان آن است نشان می دهد که با گذشت یک قرن هنوز نفت مهمترین عامل تعیین شده در جغرافیای سیاسی و هم در مبادلات با اروپا و روسیه است.

در عین حال، کشمکش با جمهوری اسلامی بر سر پرونده هسته ای، سیاست بهره جویانه روسیه در ارتباط با این بحران، اتحاد لندن و واشنگتن و گاه سخن گفتن از پرونده نظامی که هنوز روی میز است فضائی را به یاد می آورد که ملک الشعرا خطاب به سرادوارد گری وزیرخارجه وقت بریتانیا چنین توصیف کرد:

تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان
ساختی پیش ره خصم بنای سه دری
تو ز موصل بگشودی ره آن تا زابل
و زره تبت تسلیم شدی تا به هری
زین سپس بهر نگهداری این هر سه طریق
نیم میلیارد قشون باید بحری و بری


و گوییا دولتمردان امروز ایران هم همین بیت ملک الشعرا را تکرار می کنند که:

انگلیس آن ضرری را که از این پیمان برد
تو ندانستی و داند بدوی و حضری

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At September 28, 2007 9:22 AM , Anonymous ابراهیم said...

من این گونه مقالات شما را که آگاهی دهنده و معمولا تازه و ابتکاری است بسیار بیش تر دوست دارم و معمولا کپی می گیرم و نگه می دارم . نه این که سایر کارهای شما بد باشد . اما مقالاتتان در بی بی سی برایم آگاه کننده ترست

 
At September 28, 2007 9:24 AM , Anonymous Anonymous said...

جدی جدی جدی خواهش می کنم شما به جای کارهای جاری دست به انتشار یک کتاب درباره صد سال گذشته ایران بشوید. خیلی خیلی خیلی احتیاج داریم

 
At October 1, 2007 4:41 AM , Anonymous Anonymous said...

آگاهی بخش بود ما در کتاب مدرسه درباره این قرارداد فقط فحش خوانده بودیم و بزرگ نمائی نقش مدرس

 

Post a Comment

<< Home