Wednesday, April 8, 2009

نقد کتاب نامداران ایران

و این بخش دوم است و به نقد کتاب نامداران ایرانی اختصاص دارد و برای سایت فارسی بی بی سی نوشته شده .

کتاب نامداران ایران به نوشته عباس میلانی (از انتشارات دانشگاه سیراکیوز) صد و پنجاه و چند نام را در برمی گیرد که در طول سال های 1320 تا زمان انقلاب ایران (1357) در سرنوشت کشور موثر بوده اند.

این تاکید که ملاک انتخاب ها نه خوشنامی و یا اهمیت شعلی و پیشگامی بلکه تاثیر گذاری این نامداران در آن فاصله 37 ساله در سرنوشت ایران مدرن بوده است، مانع از آن نمی شود که خواننده کتاب در همان اول از خود بپرسد انتخاب این صد و پنجاه و اندی چگونه صورت پذیرفته است.

بیشتر کسانی که نامشان در کتاب نامداران ایران آمده چنان سرشناس اند که کمتر تردیدی در انتخاب آنان باقی می ماند. اگر نقدی وارد می شود شاید نسبت به بیست نفری باشد که می توانستند جای خود را به دیگران بدهند.

از جمله می توان در بخش نامداران سیاست جای حسین فاطمی، نصرت الله معینیان، عبدالحسین هژیر، جلال شادمان، مهناز افخمی و بيژن جزنی را خالی دید. در میان استادان نام مجتبی مینوی نیست اما استادان بزرگوار محمد قزوینی و اقبال اشتیانی هستند که تاثیرگذاریشان به سال های قبل از دوران کتاب (1320 برمی گردد.

می توان خرده گرفت که چرا نام حبیب ثابت سرمایه دار و بازرگان در میان صنتعگران آمده است و یا هژبر یزدانی که او نیز در ایران از راه تجارت و فعالیت های پولی و بانکی ثروت شد در بین کشاورزان آمده است. خواننده علاقه مند از این که در میان تاریخدانان نامی از فریدون آدمیت و باستانی پاریزی نیست تعجب می کند.

از ناشران به درست نام عبدالکریم جعفری در میان فهرست نامداران ایران هست اما همایون صنعتی زاده (با انتشارات فرانکلین) و علیرضا حیدری (با انتشارات خوارزمی) نیستند.
در میان خانواده هائی که خود در بین نامداران آمده اند می توان از نبود دست کم ده خانواده پرسید از آن جمله : مهدوی ها (حاج محمد حسن و محمد حسین امین الضرب، اصغر و یحیی مهدوی)، باتمانقلیچ ها (به جز سپهبد نادر، مهدی و فریدون و بهمن) ، خوئی ها (رحیم زاده خوئی، خویلو و نعمت زاده) وهاب زاده ها و اخوان ها.

در محتوا
نکته ای که در نگارش زندگی نامه ها به چشم می آید گوناگونی سبک و هوای نگارش آن ها و تفاوتشان با یکدیگرست، چنان که گاه موجزند و بدون جزئیات، گاه به شرح جزء به جزء گذشته نامداران پرداخته شده. گاه ادامه سرگذشت نامداران بعد از انقلاب با موشکافی بیشتر نوشته شده و در برخی مواقع پیشینه و گذشته خاندان - حتی به دوران قاجار - صفحاتی را به خود اختصاص داده است . برخی زندگی نامه ها به راستی مانند متنی ادبی و با گردش متبحرانه قلم، چنان فضائی خلق شده که انگار با یک تراژدی کلاسیک روبرو شده ایم، اما نیمی از آن ها از چنین مزیتی بی بهره اند و به متون کلاسیک و کتاب های مرجع خشک شباهت می برند.
گاه به کار رفتن تعبیرهائی که چندان رایج نیستند و گاه به کار نرفتن تعبیرهای رایج خواننده را با سئوال هائی درگیر می کند. مانند پرهیز نویسنده از به کار بردن عنوان کودتا برای 28 مرداد سال 32 و سقوط دولت مصدق.

این پرهیز که در مقدمه کتاب و در زندگی نامه ها - جز چند جا که به نظر می رسد از نظر دور مانده – تکرار شده برخورد تازه عباس میلانی با تاریخ معاصرست که قبل از انتشار این کتاب در نوشته های وی سابقه و نمونه نداشت.

اما کتابی به این وسعت و اهمیت از اغلاطی هر چند کم اهمیتی در ثبت اسامی برکنار نمانده است. مانند ملاجعفر سبزواری (به جای ملاهادی)، متجاوز از بیست جا سید حسین (به جای نایب حسین کاشی)، مشد یا مشاد [به جای مشهد- متعدد]، ژنرال اردشیر زاهدی (به جای فضل الله زاهدی در صفحه 63)، رضا دانشور (به جای حسین دانشوردر صفحه 634)، علی اکبر حکم زاده (به جای محمد رضا حکیمی صفحه 811)، بانک سادات (به جای صادرات صفحه 806)، سرهنگ حریری (به جای تیمسار محرری در صفحه 806).

در نقد محتوای زندگی نامه ها، نکته اصلی آن است که هر زندگی نامه در کتاب نامداران سبکی جدا را دنبال می کند که می تواند شیرینی و جذابیت کتاب را افزون کند اما گاه این تنوع حکایت از کمبود منابع یا نادیده ماندن مآخذ حکایت می کند.
در برخی از زندگی نامه ها در دسترس بودن منابع انسانی دست اول و مدارک مستند موجب گردیده که نویسنده با ذکر جزئیات و اعتماد به نفس کافی گاه به داوری هائی هم دست بزند و انتقادهای احتمالی منقدان را هم پاسخ گوید . از این قبیل است زندگی نامه سپهبد فضل الله زاهدی و اردشیر زاهدی، حسن پاکروان وامیرعباس هویدا.

در نقطه مقابل زندگی نامه کسانی مانند ارتشبد توفانیان جز دو سه نکته کوچک که حکایت از ناباوری نویسنده نسبت به ادعاهای "ژنرال پنج در صد" دارد، چیزی از وی باز نمی گوید. در حالی که اگر مانند بخش های دیگر کتاب زندگی نامه کسی که نماینده شاه در خرید های نظامی دوران طلائی درآمد بود به فرصتی برای رازگشائی از خرید های نظامی دوران انفجار بهای نفت تبدیل می شد و افتضاح هائی که دامن بسیاری از کشورهای خریدار و فروشنده اسلحه را گرفت، اما ایران به آن آلوده نشد، چه بسا حدس و گمان جای خود را به واقعیت ها می داد.

داوری ها: دو اطلاعاتی
با همه پرهیز نویسنده از داوری و قضاوت درباره افراد اما در موارد متعددی قلم آقای میلانی به داوری چرخیده است "رزم آرا یکه و یگانه بود"(زندگی نامه سپهبد رزم آرا صفحه 183) "او یک شاه ساز، یک سرباز جذاب و خوش سیما بود شهره به خوشنامی"(زندگی نامه سپهبد زاهدی صفحه 495).

اما به عنوان نمونه داوری های نویسنده در مورد پرویز ثابتی و حسین فردوست، دو چهره نامدار اطلاعاتی در دوران مورد بحث، دوگانگی مشهودی دارند. در هر دو مورد جای خالی اطلاعات دست اول پیداست اما در یکی نویسنده آن جای خالی را با باورهای مثبت پر می کند و در مورد دیگری برعکس.

آقای میلانی در زندگی نامه فردوست اعترافاتی را که تحت عنوان خاطرات فردوست منتشر شده نشانه "اشراف و عمق اطلاعات وی" می نویسد و این که "او مردی بود که زیاد می دانست". اما در ادامه همین قضاوت، به درست می نویسد "نوشته های دو جلد خاطرات فردوست (منتشر شده توسط انتشارات وابسته به وزارت اطلاعات) می تواند زیر فشار یا تحت تاثیر بازجویان وی در زندان باشد".

حسین فردوست از سطر اول زندگی نامه اش پیداست که از نظر نویسنده کتاب نامداران ایرانی شخصیتی خیانتکار و به غایت منفی و منفور و خیانتکارست اما در مورد پرویز ثابتی با همه شنیده ها و دانسته ها باید منتظر ماند تا خاطرات دو هزار صفحه ای او [که در گفتگوی تلفنی با آقای میلانی وعده اش داده شده] منتشر شود.

در زندگی نامه پرویز ثابتی نویسنده برای نشان دادن پیچیدگی روابط ثابتی و شاه اشاره می کند که "شاه در روزهای آخر سلطنت نامداران زمان را به زندان انداخت اما به حبس ثابتی اشاره ای نکرد و حتی اجازه داد که وی از کشور خارج شود". در حالی که رفتار آخرین پادشاه جای هیچ تعجب ندارد.

بنا به گفته شاپور بختیار آخرین نخست وزیر دوران سلطنت، آخرین دستور شاه به او در فرودگاه هنگام خروج از کشور، که چند بار هم بر آن تاکید کرد صدور گذرنامه برای سپهبد حسین آزموده (دادستان دادگاه نظامی دکتر مصدق) بود که شاه می دانست تا چه اندازه با نفرت مردم روبروست. علت تصمیم شاه در مورد ثابتی هم با همین توجیه یافتنی است.
از اتفاق، تامل برانگیزترین زندگی نامه ها مربوط به پرويز ثابتی است که نویسنده منابع اندکی درباره وی در دست دارد و برای نوشتن زندگی نامه ای که در آن به قتل جوانی در شعبه شارل ژوردن تهران توسط محافظ همسر ثابتی اشاره نمی کند که در زمان خود از تکان دهنده ترین وقایع جامعه بود و نه مهم تر از آن به کشته شدن هشت تن از سران گروه های چریکی توسط ماموران ساواک در تپه های اوین (فروردین 1354) که به گفته دو شکنجه گر ساواک (آرش و تهرانی) به دستور "دکتر" صورت گرفت. البته شرح قتل زندانیان در کتاب آمده است و هم در ابتدای بیوگرافی ثابتی نویسنده از زبان مخالفان سیاسی نوشته است که چه صفت هائی به آقای ثابتی می دهند.

در برخی از زندگی نامه ها نبودن منابع موثق و دست اولی در اختیار نویسنده وی را ناگزیر کرده است که یا به نوشته ها و خاطرات دیگران بسنده کند و یا با نوشتن برداشت های کلی و گاه خارج از موضوع، از کنار آن عبور کند. در نتیجه در چند زندگی نامه تن به شایعات و گفته هایی که صحت آن ها می تواند مورد تردید باشد داده شده مانند زندگی نامه حسین فردوست، احمد مقربی و پرویز ثابتی.

آقای میلانی برخی از زندگی نامه ها را چنان نوشته که به آثار ماندگار ادبی ماندگار شباهت می برد مانند زندگی نامه هژبر یزدانی و یا علی رضائی ،هر دو اینک شکسته و نومید، پیر و بیمار، و ساکن نقطه مقابل زادگاهشان در روی کره زمین: کوستاریکا. اما این دو زندگی نامه ادبی در عین حال از مستندات و اطلاعاتی که تاثیرگذاری و اهمیت این دو را به خواننده انگلیسی زبان نشان دهد، خالی مانده است.

هژبر یزدانی از خانواده ای دامدار برآمده و گله هائی هم در سنگسر داشته است اما این ها نمی تواند وی را در زمره نامداران کشاورزی قرار دهد در کنار کسی مانند محمد نراقی در بخشی قرار دهد که نام امیرحسین عدل پدر کشاورزی مدرن ایران در آن نیست.
در عالم واقعیت آن چه به هژبر یزدانی اهمیت می داد سرمایه هائی بود که بیشتراز راه تجارت و خرید و فروش، با استفاده از رانت قدرت سیاسی حاصل آمد و این به خوبی در کتاب روشن است.

اما در زندگی نامه رضائی ها، که نقطه تاکید کتاب بر علی رضائی مدیر و کاشف معدن مس سرچشمه و مدیر تشکیلات معظم نورد اهواز است توجه و شرح ادیبانه و تراژیک زندگی مردی که روزگاری ثروتمندترین صاحب صنعت ایرانی لقب داشت نویسنده را از جست و جو برای دادن اطلاعات بیشتر از زندگی و روزگار اوج زندگی آقای رضائی بازداشته است.

در این زندگی نامه هم بسیار نکته ها نگفته می ماند حتی اشاره ای نمی شود که وی در روز شانزده شهریور سال 57 و در زمانی که رسما به خارج کردن پول از کشور متهم شده بود در یک برنامه تلویزیونی اعلام داشت که هیچ ارزی به خارج از کشور نبرده و به جز حسابی که برای تحصیل پسر بزرگ خود باز کرده، خود و خانواده اش هیچ حساب و دارائی منقول و غیرمنقولی در خارج از کشور ندارند. و به تاکید اعلام داشت که هر کس دارائی منقول و غیرمنقول از وی و خانواده او در خارج از کشور یافت متعلق به خود او خواهد بود.

علی رضائی چند ماه بعد از آن ادعای تلویزیونی از ایران خارج شد و به دنبال مهاجرت به کوستاریکا (که مقدمه مهاجرت چند تن از سرمایه داران ایرانی از جمله هژبر یزدانی به آن کشور آمریکای لاتین بود) بخشی از ثروت خود در یک سرمایه گذاری مشترک با هژبر یزدانی و هدایت اسلامی نیا در ایجاد یک موسسه صادرات گل از دست داد و بخش دیگر آن نیز توسط یکی از نزدیکانش از دسترس وی خارج شد.

این همه در زندگی نامه علی رضائی در کتاب نامداران نیامده در حالی که باز گفتن این راز، رازهای مهم تری را هم می گشاید و به سئوالات مقدر درباره افرادی شبیه به رضائی هم پاسخ می گوید. این که دارائی آن چند تن از صاحبان صنایع که در دهه پنجاه سهامدار بانک های خصوصی شدند چگونه به خارج از کشور منتقل شد. و این که چرا آنان نیازی نیافتند تا مانند دیگران شکایت به دادگاه های آمریکا برند و از اموال بلوکه شده دولت ایران سهم بگیرند.
این راز اگر در زندگی نامه علی رضائی و هژبر یزدانی و دیگران گشوده می شد کمتر اثرش این بود که معنای سخن رییس دولت موقت [بعد از 22 بهمن] به دست می آمد که صنایع بزرگ رها شده را "انار آب لمبو" خواند. و این همان عامل است که باعث شد یک ماه بعد از سقوط نظام پادشاهی سرپرستی صنایع بزرگ و به دنبال آن بانک های کشور به دولت سپرده شود. و این به جز مصادره اموال صاحب نامان بود.

کتابی ماندگار
و سرانجام این که کتاب نامداران ایران که در مدتی کوتاه پس از انتشار با استقبال روبرو شده به همان اندازه ای که کار برده، و پیداست آقای میلانی بر سر یافتن منابع قابل اعتماد همه جا را سر زده است، جای گفتگو باقی گذارده است.

می توان نتیجه گرفت که کتابی بزرگ که انتشارش خود حادثه ای بزرگ است بر مجموعه اسناد مربوط به دوران سلطنت محمدرضا پهلوی افزوده شد، کتابی که شبیه به آن در این گستردگی، در این پهنه وجود نداشت. و پیداست کتاب در آینده بیش از این نیز تحسین خواهد شد.
اما باید پذیرفت که کتاب پرصفحه آقای عباس میلانی باب جست وجو در مورد شخصیت های نامدار آن دوران سرنوشت ساز را نبست. شاید بتوان گفت که با انتشار این کتاب تازه دفتری تازه گشوده شد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At April 8, 2009 8:17 PM , Anonymous Anonymous said...

تاریخ و تاریخ نگاری جز تحریف نیست و حقیقت اولین قربانی آن است وعامل غرض و مرض همواره در آن برجسته میباشد . پبش چشمت داشتی شیشه کبود ... زآن کبودت جمله عالم می نمود

 
At April 9, 2009 9:00 AM , Anonymous محمود said...

بهنود جان

به درستی اشاره کرده‌اید که این کتاب را باید ادامه داد خاصه آن‌که نام نام‌دارانی در این کتاب نیامده! ای کاش آقای «میلانی» که دل‌بسته‌ی ادبیات هم هستند با شما هم مشورتی می‌کردند که آرشیوی از اطلاعات دسته‌اول معاصر خاصه پهلوی‌ها هستید. در حیرت‌ام مگر می‌توان از «شاملو» گذشت؟! پس باید وقتی از شعر سپید اسمی به میان می‌آید انگشت را سوی کدام گرفت؟ فروغ؟ اخوان؟

حیرت‌انگیز است! نیست؟

شاد زی

 
At April 9, 2009 11:57 AM , Anonymous Anonymous said...

agha behnood naghde shomareye 2 shoma haman namdarane shomarehe 2 ast,liste namdarne siyasi va eghtesadi va makhsusan liste adabiyate shoma baraye man shegeft avar bood .abbas milani naboode karshenase bozorgi mesle shoma ra chegone tojih mikonand?zendeh bashin agha behnood.Ali

 
At April 9, 2009 12:43 PM , Anonymous محمود said...

بهنودجان

هر چند بی‌ربط با این پُست است اما انزجارم را از مقاله‌ی چهارشنبه‌ی جناب «شریعتمداری» اعلام می‌کنم.

درود بر خاتمی که همیشه باعث و بانی جلز و ولز امثال «کیهانیان» است!

شرم باد بر قلمی که جز حقارت خود چیزی به خانه نمی‌برد. درود بر صداقت و شرافت خاتمی

شاد زی

 
At April 11, 2009 2:05 AM , Anonymous Anonymous said...

من با اشتیاقی کتاب را تهیه کردم . اصلا به نظرم درست نبود. به نظر می رسد شما لطف و محافظه کاری کرده اید وگرنه چطور می شود از کتابی که مشاهیر ادب ایران را معرفی کند و شاملو در آن نباشد به عنوان کتاب بی طرف یاد کرد.
به ایشان توصیه کنید برای درک این که شاملو چقدر تاثیر دارد یک نظرسنجی هر طور که خواست از دور و بری ها بکند. مثلا از نسل ما بپرسد چند تا شعر از اخوان ثالث خوانده یا بپرسد نام زن اخوان چی بوده است. نه عزیزم این حرف ها شوخی است و اشکالات کتاب به مراتب بیش از آن است که شما با متانتی که همیشه در قلمتان هست تصویر کرده اید

 
At April 11, 2009 2:05 AM , Anonymous نادر میشیگان said...

می روم و می گیرم که بخوانم اگر خوب نبود پولش را از شما طلب می کنم

 
At April 11, 2009 1:26 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای میلانی در خدمت موسسه هور -سازمانی متعلق به جناح راست حزب محافظه کار امریکا- است. نوع انتخاب شخصیتها با تفکر سیاسی ایشان مطابقت دارد. آیا یک نفر ایرانی با تفکرسیاسی دیگری همین افراد را انتخاب میکرد؟ یک حزب الهی؟ یک جپی؟ یک ملی گرا؟ یک للیبرال؟


اینگونه کارها (کتاب باشدیا نقدکتاب) طبعااز نگرش سیاسی صاحب قلم رنگی خواهد داشت. میشود مثل "فاکس نیوز" ادعای
FAIR AND BALANCED
بودن داشت ولی عمل به آن ممکن نیست.

 
At April 12, 2009 11:10 AM , Anonymous Anonymous said...

در وبلاگستان فارسی‌ هیچ مطلبی از زیتگاست ندیدم
zeitgeist
zeitgeistmovie.com

 
At April 23, 2009 1:54 PM , Anonymous مازیار said...

باز هم طبق معمول با محافظه کاری نوشتيد. فقط قسمت ادبيات اين کتاب پر است از اشتباه تاريخی و تايپی. بی طرف هم که اصلاً نيست. در مورد افراد مختلف کلی نقل قول آورده از آدمی مثل ابراهيم گلستان، بخصوص در مورد جلال. انگار از احمدی نژاد بخواهی در مورد هولوکاست مقاله بنويسد. جعفر شهری را جزو افراد برجسته ادبی آورده اما از شاملو اسمی نيست. حيف پول و وقت.

 

Post a Comment

<< Home