Wednesday, June 10, 2009

صدای تو خوب است


روز جمعه از هر روز آراسته تر و به قاعده تر، سبزها را از دست باز کنید، از سر بردارید، اما در دل نگهدارید. پس با لبخندی به سبزای جنگل های آسیب دیده، بریده و رها شده سرزمین مان، با دلی شاد به شادی صبح های کویر وطن مان، با گام های مطمئن، دست در دست دوست، به سوی جائی که مدنی ترین شناخته و ساخته بشر مدرن است برویم برای تغییر و اصلاح امور، یعنی حوزه رای.

سیمین می گفت دیشب: مگر چند بار در عمرمان مجال می یابیم که لبخند را با همسایه ها تقسیم کنیم. سرچهار راه به احترام آن که مخالف ماست بایستیم و نشان بدهیم که نه خشمی هست و نه کینه ای.

برویم و بگذاریم پشت آن ها که دروغند و دروغ می بافند خالی شود. بگذارید فتوشاپ دروغ به بازار آیدد، بگذارید لبخند را هم قتوشاپی برگردانند. بگذارید دلخوش سونامی فتوشاپی شوند. تا همین الان زنجیره سبز و سفیدتان دلشان را خالی کرده، تهدید می کنند، دندان قروچه می روند. نگاه کنید به شماره امروز کیهان، مرغ پرکنده ای است، نگاه کنید که رفته برای کوبیدن هاشمی کسی را گواه آورده که صد برابر پولدوست تر و فرزندانش در هدر دادن جنگل های شمال و لاستیک دنا گشاده دست ترند. پرونده های اجاره جنگلداری مازندران را ببنید، ماجرای لاستیک دنا را بخوانید. از کیهانیان عربده جو ماجرای زمین های دماوند را بپرسید و صندوق ال طه را سراغ بگیرید که پولشان را کی خورد و خبرانش را از صندوق بازنشستگی نیروی انتظامی که داد. مقدمه کتاب ناگفته های دادگاه کرباسچی را به قلم همین آقای یزدی بخوانید.

خبر روزنامه اصولگرا را بخوانید که همین دیروز پنچهزار نامه یکجا به بانک ملت شعبه اهواز رفته که به پنجهزار تنی که از اهواز به رییس جمهور نامه نوشته اند قرض الحسنه پنج میلیونی بدهید تا قبل از انتخابات. از کیهان عدالتجو سئوال کنید این دزدی نیست از بیت المال بخشیدن شب انتخابات. خبر دیگری از اتوبوس های است که کرایه اش از جیب دولت [بیت المال ] پرداخته شده تا در اهواز مردم را به پیشواز ببرد و ده های شبیه به این خبرها که دیگر از حد گذشته. از کیهان عدالتجو بپرسید چرا وقتی بزرگ ترین موسسه پول پرداز [مسکن مهررضا] با میلیاردها پول ملت در اختیار آقای شبیری شوهر پروین خانم احمدی نژاد قرار گرفت و رفتند تا شسنا [بزرگ ترین موسسه پولی کشور را که سرمایه صندوق بازنشستگی است] در اختیار مهرداد بذرپاش بگذارند یک ماه مانده به انتخابات، و رهبر نگذاشت، چرا صدایت در نیامد. وقتی قطار شیراز به اصفهان موقع افتتاح آن رسوائی را به بار آورد، قطار بم به زاهدان به همان ترتیب راه نیفتاده به شن نشست و روشن شد در نبود واحدهای کارشناسی سازمان برنامه چه اتفاق می افتد، چرا هیچ نگفتید. وقتی آقای خورشیدی با آن سوابق گفت به علت مخالفت با طرح های نادرست چه نسبت ها به او داده اند که پسرش تنها داماد آقای احمدی نژادست، چرا از وی به عنوان یک رزمنده آشنا دفاع نکردید. چیست این لقمه چرب و شیرین که همه را از آن باز می دارید و تنها به خود می پسندید.

گفتند چرا چهار چنگولی باقلوا می خوری جناب، جواب داد می خورم که این پسر نخورد و دل دزد نگیرد و به چرب و شیرین جهان مبتلا نشود. حکایت کیهانیان است.
من صاحب این قلم، اهل روزنامه نگار جنجالی نیستم و اگر اطمینان به این اخبار نداشتم به هیچ روی در این جا نمی آوردم، اما گاه این که مردم به این سادگی گرفته شوند که شعار شعار شعار فریبشان دهد آدمی خجل می شود و هوس می کند که بازگوید نه چنین نیست. به قول قائم مقام بر نابینائی ما سرمایه ننهند.

اما شما شادمان باشید که در دقیقه نود صدا و سیما بیست دقیقه وقت اضافه هم داد تا هیچ جای گلایه نماند. و دیدید که این زمان را صرف چه کرد آقای احمدی نژاد. بگذارید نکته ای بگویم از یک مقاله که اصلش را گذاشته ام برای بعد انتخابات و عنوانش را داده ام ما با تو هستیم محمود. در حقیقت نامه ای است به رییس جمهوری که به او رای ندادم. آن نکته این است که محمود در چشمانت به همان اندازه که بی خبری دیدم صداقت هم سراغ کردم، کاش چنین نبود، کاش فرصتی را که روزگار به تو داده بود در اختیار اینان نگذاشته بودی. کاش جز این کارها که کردی کار بهتری می توانستی کرد. کاش در خیالت کاری شبیه به شورش مداحان علیه وعاظ نبود. کاش دنیایت بزرگ تر بود و می دیدی که در دست تو جا نمی گیرد. کاش چشمانت را نبسته بودند که گمان کنی آن که زبانش را نمی دانی از تو تقاضای راهنمائی برای مدیریت کرده است. کاش چنین بی خبر نبودی که گولت زنند و در گوشت بخوانند که همه جهان در انتظار تواند و مرد سوری ترا پیامبر دیگر می خواند.

در بیست دقیقه دیشب مطمئن شدم آن چه دیروز نوشتم با عنوان نگران نباشید، نادرست نبوده است . هیچ امتیازی از این تبعیض آشکار، به دست نیاورد آقای رییس جمهور. اما چه بهتر که این فرصت به او داده شد. هیچ بهانه برایشان نماند. دیدید که پاسخ ها چه بود. همه گنگ، همه مبهم. مثل آمار شفافیت که گفت متعلق به شرکت صهیونیستی است. همه بکصدا گفتند عجب. اگر نشان می داد که ایران در این دوران پاک شده و هیچ فساد در آن نمانده البته نه تنها قابل اعتنا بود و صهیونیستی نبود که می شد دعوتش کرد و معامله ای هم پاداشش داد.
رییس جمهور در جواب معاندان ساختگی گفت من فقط چهار باجناق دارم که خیلی دوستشان دارم اما هیچ کدام در کار اداری نیستند، همان زمان فیلم نشان می داد که آقای زریبافان چه می کند در دانشگاه شریف، و هیچ کس یادش نرفته مقاومت رییس جمهور را برای نگاه داشتن وی در دبیری هیات دولت.

دیدید که آقای احمدی نژاد دیشب سعی داشت فیلم هاله نور را برخلاف تصریح دفتر آیت الله جوادی تکه های فیلم وصله شده توصیف کند که از حرف های وی به هم دوخته اند. غافل که آقای الهام جور دیگری تکذیب کرده بود. کسی که وقتی رییس جمهور شد کوتاه مدتی استاندار اردبیل و دو سالی شهردار پرمساله تهران بود و طرح اصلیش تبدیل میدان های شهر به مزار شهدا بود، در برابر میلیون ها نفر به کسی که بیست سال فرمانده سپاه و از جمله فرمانده خود او بوده، و ده سالی است در مقام دبیری مجمع تشخیص مصلحت در همه امور کشور جریان دارد می گوید شما از جریان اداری خبر نداری. و وقتی متهم به جسارت و [...] می شود به خروش می آید. کسی که چندان خودمحورست که همه چیز به همه کس می گوید اما چندان که پاسخ می دهند به فغان می آید که به ملت توهین شد، مطمئن شدم که اگر ساعت ها به او مجال بدهی زمین شوره سنبل بر نیارد.

اما درست این است که پاسخ همه تحقیرها، همه رنج ها که بردید در این چهار سال. به ویژه برای سلطنت دروغ، پای صندوق با چهره شاد و لبخند دادنی است.

نه شعاری و نه پاسخی با دلی مطمئن باید رفتن. بگذار گره در پیشانی بندند، بگذار تهدید کنند، بگذار دروغ بگویند. خائن می ترسد. این شما نیستید که می ترسید. هر کس در دل بخواند این آواز را: دروغ بد است تفنگ بد است گلوله بد است.

صدای تو خوب است . و جمعه روزی دیگرست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At June 10, 2009 3:09 PM , Anonymous Anonymous said...

The intrest section of IR of Iran in Washington DC just announced the electoin locations in US, see election88.org

in Northern california:
California
San Francisco
Hilton Garden Inn Bay Bridge
1800 Powell St.
Emeryville, CA 94706
Tel. 510-658-9300

 
At June 10, 2009 3:24 PM , Anonymous Vahid said...

آقای بهنود سلام.

خیلی‌ وقتها مجبور بودم فقط چون آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور کشورمه از بعضی‌ حرفاش دفاع کنم و به این خلق الله خارجی‌ و کفار بگم که بابا این اسرائیل کار بدی می‌کنه و از این حرفا. و با اینکه مخالف ایشون بودم کلا، فک می‌کردم ایشون لااقل یه آدم با افکار ایدئولوژیک هستن و به یه چیزی اعتقاد دارن. تو کمتر از یک هفته بعد چند تا مناظره نظرم خیلی‌ عوض شد و اینکه ایشون تو حدو اندازهٔ یه ایدئولژیست هم نیستن. این قضیه ناراحتی آدمو بیشتر می‌کنه از اینکه با یه (هیچکس) طرفی‌.

 
At June 10, 2009 4:14 PM , Anonymous کلیدر said...

شکل گیری فضا به صورت فعلی باعث شد در کنار انتخابات بتوانیم یک عدد نسبتاًدقیق از مجموع کسانی که حیاتشان وابسته به ادامه ی شیوه ی کنونی اداره کشور است والبته کسانی ،که باور کرده اند احمدی نژاد را داشته باشیم.البته دوستانی که از او بازی می خورند و ژست رابین هود گونه ی او را باور می کنند مرتکب یک اشتباه در محاسباتشان می شوند.احمدی نژاد اشاره ای ظریف داشت به فحوای اندیشه اش.مشکل او این نیست که در سیاست حلقه ی قدرت وجود دارد.مشکلش این است که او را به این حلقه راه نداده اند.مشکل او این نیست که برای سیاست مجبور به بازی است.مشکل او این است که قواعد این بازی مطابق میل او نیست.(ترجمه به لری:چون منو بازی نمیدین منم بازیتونو به هم می زنم.)بنا بر این تصور از میان رفتن این حلقه ها و بازی های سیاسی (که در همه ممالک پیشرفته پذیرفته شده و در ایران به دلایل نا معلومی مذموم شمرده می شود)خیالی است باطل. با او بخث کردن آب در هاون کوبیدن است.برای بحث باید چیزهایی بدیهی فرض شوند.حتی اگر با معیارهای خودش که گاه با ساده ترین بدیهیات منافات دارد نقد شود به طرز جالبی از بدیهیات پذیرفته شده فاکت می آورد.این زرنگی نیست.اسمی دیگر دارد که گمانم خودش بهتر می داند چیست.

 
At June 10, 2009 4:39 PM , Anonymous امین said...

سلام بر مسعود خان بهنود
لبخند بر لب پای صندوق می رویم و به یادت خواهیم بود. همان گونه که جایت در این روز و شب های ایران و خصوصاً تهران خالیست؛ شور و شوق مردم سخت دیدن دارد. نبودی اما "نگران نباشید"ات آراممان کرد، ولی نه کاملاً آرام؛ اگر این ترسوها از ترس دست به تفنگ ببرند و خون ملت ... نه. و حال لبخند میزنیم در آرامش

 
At June 10, 2009 5:01 PM , Blogger Dash Moein said...

Ziba Bood hamin, ehsase khooobi daram vaghty matneto khoondam.ehsas mikonam besyar nazidiki be maha.
shad bashi

 
At June 10, 2009 5:40 PM , Anonymous siavash.aliahmadi@gmail said...

زمانی بود که هرگاه میخواستم جمله ای از این سرزمین بنویسم ، ناخودآگاه به یاد زمستان می افتادم "کسی سر بر نیارد صحبت و دیدار یاران را ..."
اما این روزها شوری در شریان های شهر هست که نشان از بهار دارد.
هیچ چیز نمی تواند لبخند را از لبان ما پاک کند حتی عبور صدها ارابه ی یگان ویژه.
آری، این سبزی بهار است که بر ایران روییده است
-سیاوش علی احمدی-

 
At June 10, 2009 5:47 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود زریبافان باجناق احمدی نژاد نیست بلکه ظاهرا دوست قدیمیش هست.

 
At June 10, 2009 8:04 PM , Blogger پدر عرفان said...

زنده باشی مسعود ، کاش یکبار تو را می دیدم،و بهت می گفتم خیلی کارت درسته ،در این زمانه که عاقل کم پیدا می شه شما برای من مظهر عقلانیت و خاکستری بینی هستی .سرفراز باشی

 
At June 10, 2009 8:36 PM , Anonymous Anonymous said...

آدمی مخفی ست در زیر زبان
این زبان پرده ست بر درگاه جان
چون که بادی پرده را درهم کشید
سر صحن خانه بر ما شد پدید
کاندرآن خانه گهر یا گندم است
گنج زر یا جمله مار و کژدم است

 
At June 10, 2009 8:45 PM , Anonymous neda said...

امروز به يمن فعاليت موذيانه حزب توده و چهره سازي از موسوي در مطبوعات عمدتا تحت تاثير ماركسيسم روسي (كه هر كسي با شعار چپ و ضد آمريكا را اتوماتيك مصلح مي داند) و هم چنين موافقت پنهان و زد وبند پشت پرده سران رژيم با اين پديده موسوي و عدم جرات روشنفكران و فعالين سياسي به افشاي موسوي و اتخاذ سياست سكوت و يا مخالفت فله اي با احمدي نژاد ( چون امثال دولت آبادي به آنها حمله و انها را متهم به ريختن آب به آسياب احمدي نژاد مي كنند) جو واكسينه شده اي را بوجود آورده كه خوش خيالي و تنزه طلبي سياسي به موسوي ميداني وسيعتر از هزاران ساعت تبليغات داده ٠ همه دارند غير مستقيم آب به آسياب اوميريزند
چه خوب گفت مسعود بهنود كه نگران نباشيدحتي در وقت اضافي هم احمدي نژاد بر عليه خود عمل خواهد كرد٠ واقعيت اين است كه موسوي يا احمدي نژاد از دل مناظره يا وقت اضافي و يا گوش دادن مردم به سخنان كانديداها و يا تحليل سياسي به قدرت نميرسند بلكه فقط از روي احساسات كور و تخيلات و توهمات مطلق گرايانه جوي و سطحي مي آيند. چون اگر جز اين بود كه هيچكدام از اين دو پوپوليست راست و چپ نبايد انتخاب مي شدند٠ چه خوب گفت زيد آبادي كه حتي اگر موسوي به احمدي نژاد ايراد بگيرد كه رئیس جمهور به منویات رهبری در فلان موضوع عمل نكرده است، مورد تشویق قرار خواهد گرفت ! و شعار علیه احمدی نژاد به آسمان بلند خواهد شد. مردم ايران در انفعال و غيبت فعاليت روشنفكران و فعالين سياسي در اين انتخابات ( توطئه مشترك حزب توده و ملاتاريا) دچار يك توهم خطرناك براي دموكراسي شده اند و آن پذيرش يك ضد دموكراسي ( موسوي اسلام ناب اصولي مزين به لباس عاريه اي چپ ) به جاي دموكراسي و قانون و عدالت اجتماعي شده اند٠ حال هر چه بيشتر احمدي نژاد داد بزند و حتي اگر مدرك واقعي عليه او نشان بدهد و يا حتي اگر همه دست اندركاران رژيم و قتل هاي زنجيره اي و آيات عظام و شريعتمداري و ناطق و رفسنجاني از موسوي حمايت كنند هيچ اثر مثبت يا منفي در اين مردم جوزده نخواهد داشت٠ حتي اگر موسوي بگويد مخلص خامنه اي و گوش به فرمان اوست باز فردا اين مردم به خيابان ها مي آيند شعارهاي ارتجاعي و مذهبي را در دفاع كور از موسوي فرياد مي كنند!
درست مثل سال ۵٧ كه هرچه شاه كرد حتي به نخست وزير گذاشتن بختيار مخالف سابق خود ! تاثيري در اراده مردم نكرد٠ آنها در ماه چهره آيت الله را ديده بودند! اينها موسوي قشري اقتصاد بسته دولتي را ناجي افسانه اي خويش !
يك ناظر بي طرف بايد از خود بپرسد روشنفكران و دموكراسي خواهان و چپ ها كجا هستند وقتي مردم به هيجان آمده در خيابانهاي تهران ياحسين مي گويند به سبك بسيج و چماقداران سال هاي جبهه و جنگ ؟
اين مردمي كه شما مي گوييد زير شكنجه و فقر از مذهب بيزارند در كدام خيابان تهران با فراخوان كدام گروه مبارزي شعارآزادي سياسي و عدالت اجتماعي مي دهند؟
آيا همه به سبك احمدي نژاد مردم فريبي نمي كنند؟ آيا چپ ها از اين كه يك چپ مذهبي روس محور دارد با توطئه سياسي در كشور حاكم مي شود ته قلبشان شاد نيست؟ آيا توده ايها و ساير چپ هاي روسي و متاثر از روسيه ازاينكه چهره مضحكي از دموكراسي در خيابان هاي تهران دارد به نمايش گذاشته ميشود از ته قلبشان به ريش دموكراسي خواهان نمي خندند؟ دموكراسي واقعي در لبنان بود كه مردم به جاي پيروي از احساسات با توجه به شرايط مثبت بوجود آمده توسط انسان فرهيخته اي مثل اوباما از سياست راديكال حسن نصرالله به سمت اتحاد احزاب خواهان صلح چرخيدند ولي تا روزيكه بوش در كاخ سفيد بود حتي بخشي از سني ها و مسيحيان پشت نصرالله بودند٠ فشار امروز آمريكا به اسرائيل براي صلح و تشكيل دولت فلسطيني و برچيدن شهرك ها هم حاصل اين رويكرد مثبتشان است ٠ ولي ما از سنت ديرينه خصومت با آمريكا و دوستي با روسيه كه حاصل چندين دهه فعاليت و پي گيري ماركسيست هاي روسي است هنوز دست بر نداشته ايم٠ راز ماندگاري ج ا اين است نه ٤۵ دقيقه سخنان احمدي نژاد در تلويزيوني كه تماشاچي ندارد٠



غلبه برگه رای بر گلوله

ادامه متن :
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/more/18178/

 
At June 10, 2009 9:12 PM , Anonymous جمعه said...

جمعه ي چهار سال پيش مرا ياد ترانه ي معروفي از زنده ياد فرهاد مي اندازد

توي قاب خيس اين پنجره ها، عكسي از جمعه ي غمگين مي بينم
چه سياهه به تنش رخت عزا، تو چشماش ابراي سنگين مي بينم

 
At June 10, 2009 9:40 PM , Anonymous Anonymous said...

همراه شو عزیز
تنها نمان به در
کاین درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمی شود
دشوار زندگی
هرگز برای ما
بی رزم مشترک
درمان نمی شود
همراه شو عزیز
شاد و پیروز باشید

 
At June 10, 2009 9:41 PM , Anonymous پانته آ said...

آقای بهنود
دیروز توی خیابونهای شلوغ هر کسی رد میشد به دیگری میگفت با خودتون خودکار ببرید . نشانهای سبز رو باز کنید و از این قبیل.
نمیخوام بگم طرفداران احمدی نژاد همه پولی و اجیر شده هستند ولی یه ماشین درب و داغون که آدمهاش از خودش درب و داغونتر بودن از من پرسیدن خانم کجا غذا میدن ؟؟؟؟
یه سری هارو این جوری جمع کردن برای حمایت از رییس جمهور مردمی .

 
At June 10, 2009 11:11 PM , Blogger kourosh said...

درود بر اين قلم كه از آن عطر عشق آيد و سلام برآن صاحب قلم كه از درونش زلالي محبت ميجوشد
....
دوستان راي هاي خود را با لبخندي بدرقه كنيد تا از چشم زخم بددلان در امان باشد
....
پيرزو و شاد باشيد

 
At June 11, 2009 12:57 AM , Blogger pixelak said...

وقتی روسها از افغانستان رفتند، مقاله ای نوشتید درآدینه آن دوران با نام "گاه گذشتن گذشت" اگراشتباه نکنم. یاد همان افتادم با خواندن این یکی. مرسی

 
At June 11, 2009 12:59 AM , Blogger یوسف رستگاری said...

زیبا بوود

 
At June 11, 2009 2:20 AM , Anonymous محمود said...

بهنود جان

مرا كه سال‌هاست با نوشته‌ها و نظرگاه‌هايت به خوبي آشنا هستم، با اين نوشته كه مقدمه‌ي جشن ملي روز شنبه است، از الان پيروزي سبزي بر خشكي و حماقت را جشن مي‌گيريم. سال‌هاست كه با تپش نوشته‌هايت ديگر مي‌فهمم چه مي‌گويي و چه هوايي در سر داري... اين‌روزها در «بي‌بي‌سي» بدفرم حال خوبي به آدم مي‌دهي با لب‌خندهاي پُراميدت. هميشه آن خاطره‌ي ديدارت را با شاه فقيد كه از شما پرسيده بود به كجاي دوربين نگاه مي‌كني كه مخاطب گمان مي‌برد در چشمان‌اش خيره شده‌اي را با همين نگاه تيزبين اين‌روزهاي‌ات برابر مي‌دانم!

منتظر برنامه‌هاي كانال يك هم مي‌مانيم تا سبزتر شويم

شاد زي

 
At June 11, 2009 2:34 AM , Anonymous Anonymous said...

Behnode aziz dorood.
parsi neveshtan ba in ehsase raghigh lezzati be adam mide, makhsosan ke dar halo havay taeeghir hastim.taeeghir baray sepordane iran be daste irani ! na dar esarate maktabo tahmighe toodeha!
be omide an rooz

 
At June 11, 2009 2:43 AM , Blogger GOLROKH said...

..صدای تهران نشان می دهد هنوز خطوط مشترکی بین ما هست که ما را به هم متصل می کند.. زنجیره انسانی یک شبه شکل نمی گیرد نفر قبل و بعدی همیشه در کنار ما هستند...و چه شهری می شود وقتی مردمی به هم وصل می شوند.. نه با ایدئولوژی های همسان که با خواسته های ساده و مشترک و با دست خط هایی مختلف.. تکثر دست خطها در موج سبز.. موجی که امید ساخته است.. و امید حلقه حلقه سرایت کرده است ...موجی که خنده ساخته است.. و مردمی را به آفرینش دعوت کرده ..آفرینش پلاکارد های خانگی.

بی سودای شنبه در پیش سر خوشی شهرم را جایی بسار دو را خانه...جایی در اعماق دلم جشن می گیرم

 
At June 11, 2009 3:35 AM , Anonymous وحید فاحی said...

سلام
چقدر امید بخش و دوست داشتنی بود . به امید تغییر , به امید بهبود و به امید دموکراسی .

 
At June 11, 2009 5:33 AM , Anonymous Anonymous said...

مسعود بهنود گرامی
همانقدر که از وجود انسانی ایرانی بنام احمدی نژاد شرمم می آید
بر عکس از وجود انسانهای عالم، عاقل و روشنفکر و آزاد اندیشی چون تو افتخار می کنم
امیدوارم همیشه خرم و سبز باشی
دوستدار تو فرزاد

 
At June 11, 2009 5:58 AM , Anonymous Ali said...

استاد ارجمند جناب آقاي بهنود
باز هم مثل هميشه زيبا و پرمغز نوشته اي. اميدوارم ساليان سال پاينده و پيروز باشي و برايمان بنويسي و اميدوارم هر چه زودتر صداي تو را در تهران به گوش جان شنوا باشيم.

 
At June 11, 2009 6:52 AM , Blogger هادی رضوی said...

با سلام استاد بهنود
دیشب وقتی خبر مربوط به زمان آقای احمدی نژاد را شنیدم بسیار ناراحت و نگران شدم اما وقتی مقاله نگران نباشید شما را خواندم از نگرانی بدر آمدم و امیدوار شدم
امروز که مقاله شما را خواندم آن هم به عنوان کسی که سالها روزنامه نگار بوده است و سالها مسایل را تحلیل کرده است بسیار خوشحال شدم

 
At June 11, 2009 7:39 AM , Blogger Izad said...

چه زیباست ای روزها و جه زود از یاد می برند مردم ایران این روزهارا
کاش می شد هرموجی در ادامه موج قبل می بود
بیچاره احمدی نژاد که به قول شما کوچک بود و بزرگش کردند و ترکید
بیچاره ایران که اینان فرزندانشان هستند
فردا با سی میلیون رای ایران سبز است و آنان زرد
کاش دیروز هم آنان اندکی سقوط امروز را لمس می کردند تا اندکی کمتر ترکتازی می کردند

 
At June 11, 2009 8:58 AM , Anonymous Anonymous said...

به امید اینکه همه ما شنبه سبزی رو شروع کنیم...

 
At June 11, 2009 10:06 AM , Anonymous farzadkazeme said...

قصد داشتم فردا رأی بدهم، همچنان بر قصدم پابرجام.
قصد داشتم به میر‌حسین عزیز رأی بدهم، همچنان بر قصدم پابرجام.
از صبح خبرهایی شنیدم و خواندم که نسبت به کثافت‌کاری‌های این وزارت کشور قدری آرام‌تر شدم.
همین الان از بیرون به خانه‌ام برگشتم، هوا خوب بود و بارانی آرام اما پر سر‌و‌صدا می‌امد.
همه چیز تقریباً خوب است اما قدری دلم گرفته بود.
متن زیبایت مثل باقی کتاب‌هایت آرام‌ترم کرد.
bbc.

مرد مختصر.

 
At June 11, 2009 11:13 AM , Anonymous Vahid said...

بهنود جان دیروز صبح ساعت ۹ قرار داشتم استاد راهنما مو ببینم. ساعت ۸.۴۵ رسیدم به ایستگاه اتوبوس،از جائی‌ که ۱۰ دقیقه پیاده و ۳ دقیقه با اتوبوس تا مقصد راه بود. به خودم گفتم اگه پیاده بری قطعاً ۱۰ دقیقه دیگه میرسی‌ و اگر منتظر اتوبوس بمونی یا ۳ دقیقه دیگه میرسی‌ یا میتینگ رو از دست میدی. پیاده رفتم و تو راه فک کردم که چرا ما ملت ایران همش تو ایستگاه منتظریم که یه منجی (آمریکا، رضا پهلوی، هخا،...) بیاد و سوارمون کنه، گفتم خوب اتوبوس ممکنه بیاد ولی‌ اون منجی هیچ وقت نمیاد. امیدوارم فردا دیگه ملت تو ایستگاه نمونن و پیاده راه بیفتن که شاید دورتر ولی‌ راه بهتر و مطمئن تریست.

 
At June 11, 2009 11:31 AM , Blogger maryam said...

آقای بهنود عزیز سلام
اعتراف میکنم که پس از خواندن مقاله نگران نباشید دیشب با کمال آرامش وبا چشمی حقیقت بین آخرین نطق تلویزیونی ایشان را دیدم و برای صدمین بار واقعی بودن تحلیلتان از شرایط فعلی به من ثابت شد .کاملا میشد فهمید که اینها آخرین تلاشهاست و هیچ نفعی برایش ندارد. حدس میزنم خودش هم به آن واقف بود.
اما شما گفته اید که در چشمانش صداقت دیدید!هضم این مطلب کمی سنگین است استاد عزیز. ما در خوش بینانه ترین حالت جز خود فریبی و خود بزرگ بینی چیزی نمی بینیم
ازدولت تزویروریا رنگ پریده
از خشم لباس ادب و شرم دریده
در جمعه چو ابری به سر شهر ببارید
تا شنبه ببیند همه جا سبزه دمیده
به امید صبح

 
At June 11, 2009 12:10 PM , Anonymous ن.ق said...

اما صدای تو خوب نیست . در مجموع بی خبری . غافلی . دلت از ایمان خالی است . مردم را نمی شناسی و از مردم جدایی . یک فکر اساسی به حال خودت بکن

 
At June 11, 2009 12:37 PM , Blogger Ali said...

This comment is about politics, it is not irrelevant. We have something called Genetic Algorithm. It's for finding the best solution for a problem in sciences. The method generates a population, preserve the best for future generations, then uses the best probable individuals to generate more individuals by using either crossover or mutation. Crossover purturbes the environment a little bit but Mutation(binary) , given an individual, generates an opposite individaul. "0" is converted to "1" and visa verca. Read about it. It works for politics too!
It is prooved that this method converges to the best solution. The same thing happens in politics. We can't move much through just cross overs. sometimes we need mutation. Some mutations like Islamic repulic pushed us away from the right solution but inside the Islamic republic, Ahmadinejad's election was a good one if the election turns to be good this time. At least people understood they need to vote! Thank you for your notes!

 
At June 11, 2009 1:51 PM , Blogger GOLROKH said...

http://www.youtube.com/watch?v=NvzQyKHOyHc

برای دوستان نگرانم

 
At June 12, 2009 1:42 AM , Anonymous حمید said...

دیشب باران می آمد. شب دوم خرداد حماسی هم باران آمده بود. در بیشتر شهرهای ایران. بزن باران که دین را دام کردند

 
At June 12, 2009 1:49 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
با همه اضطرابي كه امروز جان و دل ما را ميگزد آمدم در سايتها كه كمي مشغول شوم كتاب كه نميشود خواند
مطلب دوستمان ندا-سعيد توجهم را جلب كرد چند نكته بايد متذكر شوم
1- اولا ايشان از قرار معلوم فاصله بسياري با متن جامعه ايران گرفته اند دوست عزيز غالب ملت ايران مسلمان و مذهبي هستند هنوز بوي شله زردهاي نذري در كوچه پس كوچه هاي شهر من به اصطلاح روشنفكر را از كتابهاي سكولاريزمي كه شب و روز مشغول تحقيق در لابلاي آنها هستم غافل ميكند و ياد مادر بزرگ و مادر و همه پيشينه تاريخي و مذهبي ام مي اندازد و اشكهايم را سرازير ميكند هنوز هم كه هنوز است خواندن نماز در پنجي امام زاده محله احساس آرامشي ميدهد كه در لابلاي هزاران صفحه از كتابهاي پوپر و ماركس و لنين و سارتر و غيره و غيره نيافته ام دوست من با چند اصطلاح پر دبدبه و كبكبه غربي سعي نكن خود را روشنتر از روشنفكران اين مرز و بوم معرفي كني همه اينايي كه نام بردي در كنج كتابخانه هايشان در اين وانفساي محدوديت استخوان خرد كرده اند و هر كدام يلي هستند بي محابا هر كدام را به گرايشي وصل كردن و خطا كارشان خواندن نه كار انسان متفكر است
آن را كه كار نه اين است خانه نه اين است
خلاصه كنم اكثريت ملت ايران مسلمان است و البته ديندار،غير مسلمانانش هم در هر حال ديندارند و شما حق نداريد اين شور ايجاد شده در جامعه براي احقاق حد اقل حقوقي كه به اين مردم ستم ديده داده شده است را هيجان و خام قلمداد كني !
جامعه روشنفكري ايران خوب ميداند چه ميكند شما بهتر است به تبليغ سكولاريزم خود بپردازيد
تا جامعه ايران مسلمان است و البته شيعه، حسين و يا حسين از زبانش نمي افتد
انتظار دارم آقاي بهنود جوابي مستدلتر به ايشان بدهند كه توهيني نابخشودني هم به ملت ايران و هم به جامعه روشنفكري كرده است.
كرمانشاه

 
At June 12, 2009 5:06 AM , Anonymous Arash said...

سلام اقاي بهنود. به شما و فايلهاي صوتيتان علاقه زيادي دارم. امروز براي اولين بار در 24 سالگي راي دادم. سال 76 حق راي نداشتم اگر داشتم به خاتمي راي دادم. دور دوم جاخالي كردنهايش مرا زده كرد.از خاتمي بدم امد. وقتي گنجي و عبدي . باقي و شمس الواعظين و فكركنم خود شما در زندان بوديد در ژنو گفت " ما زنداني سياسي نداريم.فقط 2نفر روزنامه نگار زنداني داريم كه ان هم تحقيق كردم مشكلشان مالي است".وقتي گفت شيرين عبادي نوبل ادبيات را برده اينكه مهم نيست را به خاطر داريد!! دور دوم به خاتمي راي ندادم. احمدي نژاد را هم تحريم كردم. چندي پيش مصاحبه 4 سال پيشتان را اقاي بهارلو و ميبدي در صداي امريكا ميشنيدم در outube انجا كه گفتيد نفس صندوق با انقلاب و براندازي جور نيست.ديدم راست ميگفتيد.ديگر قصد ندارم هيچ انتخاباتي را تحريم كنم. اما معتقدم حضور احمدي نژاد خوب بود.انا 4 سال بس است. اگر نبود الان همه باز تمارض به يك پارچگي در مقابل كيان جمهوري اسلامي و رهبر ميكردند. اين بار كه خيل طرفداران احمدي نژاد را ديدم فهميدم ما دمكاسي داريم.اگر دموكراسي را ميانگين و برايند جامعه فرض كنيم. به قول شما بايد اصلاحات رخ دهد تا جامعه ارام ارام عوض شود. همه را گفتم تا به اينجا برسم‌: من نوشتم " مهدي كروبي كد66" چون به كف مطالبات من نزديكتر بود. بله پيره،خوب حرف نميزنه، كاريزما نيست، بقيه به موسوي راي ميدن، اما به نظر من تيم داره، حزب راه انداخت.درسته كه حزبش هنوز خيلي قدرتمند نيست اما اگر اين مملكت بايد حزبي بشه بايد از يك جايي شروع بشه.
تمام انه كه دوستشان دارم با كروبي بودند مثل كديود، مهاجراني، كرباسچي، باقي، ابطحي و غيره.
ديدم كروبي روزنماه داشت و چهارسال حرفهايش را شنيدم و ميشناسمش اما موسوي 20 سال نبود و حالا تيمش را معرفي نميكند. حالا نكات گنگ بسيار دارد و واقعا از اعماق دهه 60 امده. هر روز ميخواهد فرمان 8 ماده اي امام را بخواند.به فكر بازگشت به اصول است. از انطرف كروبي حرف از اجتهاد ميزند. از اينكه بايد بسته به شرايط گفت. ميگوي " امام نگفته باشد، من ميگويم! چون 20 سال گذشته و امام هم فرامين متناقظي در سال 67 در مقايسه با 60 ميداد.
اقاي بهنود شايد فقط عقده نوشتن داشتم كه اينها را ميگويم و اميدوارم خوانده باشيد.
من اشتباه فكر ميكنم؟ خواستن به كروبي راي بدهم كه وقتي باخت تيمش بدانند كه چقدر طرفدار داشتند اما در دموكراسي عددي بايد تبليغات قويتري كرد.بايد انها را كه حوصله خواندن و كسب اطلاعات ندارند راهم با يك پوستر يا يك رنگ جلب كرد..شايد كروبي ديگر نيايد اما تيمش بايد بمانند و حزبشان را تقويت كنند. انها هم در حزب كروبي عضو شوند و هاران كار ديگر.
اما فكر كنم شما بيشتر با اقاي موسوي موافقيد خواستم بدانم چرا؟
كذروبي نقطه اغازي بود براي حركت به سمت ايدهآل هاي من:اقتصد غير نفتي.شركهاي خصوصي نفت. مبوعات ازاد مثل زمان مهاجراني.رابطه با دنيا و امريكا.اما خوب بله در مناظرات قوي نبودند. خوب حرفنمي زند و هزاران عيب ديگر كه طبيعتا كروبي ايده ال نيست اما فرصتي براي تغيير . نزديك به كف مطالبات من. و شروع براي همان شيب ملايمي كه به قول مسعود بهنود كاش از ابتداي مشروطه داشتيم اما تماميت خواه نبوديم.

خواستم فقط خودم را خالي كنم و يگويم شما دلايل سبز بودنتان چيست.مرسي اگر خوانديد. اگر خواستيد ايميل كنين بينهايت خوشحال ميشم كه با بتوانم با شما مكاتبه كنم

ارش
akahrom@yahoo.com

 
At June 12, 2009 7:58 AM , Blogger Pariya said...

و جمعه روز دیگری بود . روزی که از کودکی تا به حال به چشم ندیده بودم! شگفتا که امروز لبخند بر لبانمان بود و سرخوشی بر روانمان که حتی در گرمای ظهرانه ی خرداد ماه هم، ما را در صف های طویل و دراز جمعیت پا بر جا نگه می داشت ، بی آنکه حتی بر پیشانی مان دانه ی عرق ترس یا نا امیدی ببارد. و من که تنها 22 بهار را به چشمان خیسم دیده ام ، اکنون در آستانه ی هوای گرم و خفقان آور این فصل خفه و خاموش ، نظاره گر خنکای نسیمی هستم که از دور می وزد و آرام موهای مجعد مرا نوازش می کند . و این شاید نشان از شروع دوباره ی بهار ی گمشده باشد که پیش از این آرزویش را در دل پنهان می داشتیم .


پریا
کوچکترین فرشته شهر سوخته

 
At June 12, 2009 10:25 AM , Blogger arash said...

ره میسپریم همره امید
آگاه ز رنج و آشنا با درد
یک مرد اگر به خاک می افتد
برمی خیزد به جای او صد مرد
این است که کاروان نمی ماند
[ه.الف.سایه]

 
At June 12, 2009 11:11 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام مسعود عزیز
حضور متحد مردم آنقدر زیاد بود که هر تقلب و تخلفی را باطل کرد . بسیاری از مردم هنوز نتوانستن رای بدهند چون برگ رای وجود ندارد و حکومت از عصبانیت زیاد رغبتی به تمدید دوباره و تهیه برگ رای ندارند

آنچه مهم است این است که این نه بزرگ به وسعت ایران تنها متعلق به احمدی نزاد نیست و نه به سپاه ، رهبری و همه حامیان این کوتوله است که روی ÷ینوکیو را هم سفید کرده است

 
At June 12, 2009 12:22 PM , Anonymous ن.ق said...

عجیبه که دیگه دست به سانسور عقاید نمیزنی این مدت سایت های شما اصلاح طلب ها مثل خانه ی جهودها بود هیچ چیز بدرد بخوری توش پیدا نمی شد . از خودتان خسته شده اید نه . هر کس دیگری هم بود خسته می شد . این همه کوچک بودن این همه سطحی بودن قاعدتا باید خود ادم را هم خسته کند . ما را هم خسته کرده اید . خیلی از شما اصلاح طلبان بدم می آید . گور پدر همه تان

 
At June 12, 2009 10:12 PM , Anonymous Anonymous said...

صبح جمعه : صداي تو خوبست و زمين بس زيباست
.
.
ولي در جمعه شب : جمعه ها خون جاي بارون ميچكه
-------------------------------
بهنود جان چكنم با اين همه سياهي و بد دلي

 

Post a Comment

<< Home