Sunday, June 21, 2009

سپهسالار قورباغه

اگر جناح راست بگذارد، صدای فریاد مردم به گوش تصمیم سازان می رسد. بر خلاف کسانی که اصرار دارند برای بحران موجود هیچ راه حلی نیست من معتقدم راه حل ها هست. اولیش ورود مجلس به ماجراست، به گمانم کسی مانند علی لاریجانی کاملا این ظرفیت را دارد که از این محمل گره گشائی کند. دیگری تصمیم شورای نگهبان به بازشماری همه صندوق ها زیر نظارت هیات معتمدان و در برخورد با وسعت تقلب ها لغو انتخابات است. البته راه پسندیده تر استعفای آقای احمدی نژاد است و تجدید انتخابات ریاست جمهوری.

این که گفتم اگر جناح راست بگذارد از آن روست که تاکنون بخش افراطی جناح راست مانند همه همگنان خود در دنیا، از شورش و ناآرامی استفبال کرده چرا که در آن صورت توانسته به خشونت متوسل شود. این جناح اصولا خشونت زی است، و این داستان امروز و این جا نیست.

این که امروز روز کسانی مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی به روند قانونی [شکایت به شورای نگهبان] امیدی ندارند و عملا یکی از ترمزهای بحران و یکی از گرانیگاه های قانون اساسی برای باز کردن گره ها از کار افتاده، تنها و تنها مربوط به سلیقه آقای جنتی است که بیست و اندی سال است بر اساس نقشه راهی که راست های افراطی طراحی می کنند راه می سپرد.

نیروی جوان ایران باید بداند که این گروه ها هر کدام شناسنامه ای دارند نه میرحسین موسوی دیروز وارد صحنه شده و نه دشمنی راست افراطی با او امروزی است و نه کینه شان با محمد خاتمی با مهدی کروبی. آیت الله منتظری هنوز زنده است و اینان نتوانسته اند وی را دفن کنند گرچه "شیخ ساده لوحش" می خوانند. باری کشمکش امروز عمقی نهانی دارد.

حقانیت جنبش سبز از همین جا قابل اندازه گیری است که سپاه پاسداران – هر چند در این سال ها برخلاف عقل و عرف و نظر بنیان گذار جمهوری اسلامی به سیاست کشانده شده – هنوز به میدان نیامده و درست همین است که نیاید. چرا که از این جنبش خطری نظام و کشور را تهدید نمی کند. اما لباس شخصی ها را فرستاده اند و لباس شخصی ها بدون توجه به این که روزها در کدام اداره کار می کنند ارتش خصوصی جناح راست هستند. ترور سعید حجاریان، ترور روشنفکران و قتل های زنجیره ای، کشتن عزت الله ابراهیم نژاد و حمله سبعانه به کوی دانشگاه تهران و بسیاری از امور دیگر از این هاست تا آخرینش که قتل فجیع ندا صالحی در خیابان های پریروز باشد.

مسوول پروژه ؟
تاثیر اعتراض مدنی مردم ایران همین بس که کسی مانند حسین شریعتمداری که وقتی هوا آفتابی است رجز می خواند و خبر از فرمان بریدگی خود و دوستان می دهد و تهدید به کشتن هزاران می کند، این روزها هیچ نمی نویسد سهل است کیهان نازکدل شده به کسانی که در خارج از کشورند ایراد می گیرد که چرا مردم را تحریک می کنید. نمی گوید خود با این مردم چه کرده است.

البته خبرها حاکی است که جناب شریعتمداری مسئول پروژه انقلاب مخملی و هدایت بازجوئی هائی است که در اوین صورت می گیرد، بر اساس این طرح پیداست که قرارست چند نفری اعتراف کننند که از پادگان اشرف آمده اند و عده از آمریکا پول گرفته اند و چند نفری هم قرارست بین فائزه هاشمی و بهزاد نبوی و مشارکت خط تسبیح بکشند و آن ها را به خانه عنکبوت وصل کنند و خلاصه احلام یک ذهن خیالاتی را به شکل یک پروژه امنیتی به خورد کسانی دهند که باورشان هست.

اما حتی اگر این خبر درست باشد به نظرم این پروژه به جائی نمی رسد، حرکت شفاف تر از آن است که گمان می رفت. حتی در اجتماع های اعتراضی جلو سفارت های ایران در کشورهای مختلف دیدیم وقتی مجاهدین و اتحادیه کمونیست کارگری قصد مداخله داشتند جمع حاضران با این استدلال که شما رای نداده بودید که حالا طلبش کنید از آنان دوری جستند. پس می توان گفت با هیچ سریش و چسبی خواست های مدنی مردم به دشمنانشان چسباندنی نیست. حتی اگر استاد چربدستی مانند آقای شریعتمداری بدان مشغول شده باشد.

آقای جنتی و اثرش

کسانی که در این موقعیت فریاد برمی دارند که چرا مردم صبر نمی کنند که روند قانونی [بررسی شورای نگهبان] پایان گیرد چرا پاسخ نمی دهند که در همه این سال ها کجا بودند که آقای جنتی رییس جمهور انتخاب می کرد و نمره می داد و اگر هم کسی جرات می کرد و می گفت مقام شورای نگهبان مقام قضاوت است و فصل الخطابی لازمه اش رعایت بی طرفی است همچنان نظارت استصوابی می کرد و بی طرفی هم نشان نمی داد. همچنان که موقع اعلام اسلامی نامزدهای ریاست جمهوری در سال 76 بعد از آن که مجبور شد خلاف میلش محمد خاتمی را بپذیرد با غرور اعلام داشت که من ترتیب الفبائی را قبول ندارم و باید نشان دهیم که محمد خاتمی به اندازه دیگران برای تائید صلاحیت رای نیاورده است. و همین مرد سالخورده امسال هوادار ترتیب الفبائی شده یود چون احمدی نژاد اولش الف است و موسوی میم. و این یکی در آخر فهرست قرار می گیرد. کسانی که امروز ایراد می گیرد که چرا کسی مانند موسوی به شورای نگهبان اعتمادی ندارد چرا نمی گویند که این بی اعتمادی از کجا آمده است. چرا نمی گویند که در جریان انتخابات مجلس ششم، آقای جنتی به حج رفته بود و دل مردم مانند سیر و سرکه می جوشید و اعضای شورای نگهیان به معترضان جواب می دادند حاجی آقا در حج است و ورقه ها را گذاشته در میزش قفل کرده و رفته است.

این نفس بریدگی کیهان که این روزها، شادمان از آن چه رخ داده، نصیحتگر آرامش شده، با ناله های رمانتیک سردبیر سابقش آقای صفارهرندی همنواست که دیروز در روزنامه دولت نوشته بود "ابرها به جنبش درآمدند، آسمان را برق صاعقه روشن كرد، غرش رعد، خفتگان را نهيب زد، چشم‌ها به آسمان دوخته شد، در خنكاي دانه‌هاي باران، گونه‌هاي گرگرفته آرام يافت و باران، ديده‌ها را شست. كلام آقا به نيمه نرسيده بود كه نفس‌ها در سينه حبس شد و جان‌ها همه گوش بود و آبشار گفته‌هاي «مرد» را لاجرعه سر مي‌كشيد. هر جمله‌اش، معرفتي مي‌افزود و احساس همدلي بر‌مي‌انگيخت. عبارات سنجيده‌اش، گره‌ها را يكايك مي‌گشود، روايي‌ها را مي‌ستود ..."

آن آرامش طلبی کیهان و این لامارتین زدگی سردبیر سابقش در روزنامه دولت نشان می دهد که به یک خیزش جنبش مسالمت جو که حاضر نیست تقلب و ریا را تحمل کند، ماهی در حوض افتاده است. مگر نه تهرانی ها می گویند در حوضی که ماهی ندارد، قورباغه سپهسالارست.

در متن مثلا رمانتیک آقای صفارهرندی به آن "مرد" داخل گیومه دقت کنید. این عمق اعتقاد این گروه است، یعنی مردی به آن است که دستور بگیر و ببند بدهی و مردم بی دفاع به گلوله بسته شوند و صدایشان را خاموش کنی. و نویسنده این سخن کسی است که حاصل کارش همین بس که یک مردمگرای ساده اندیش مثل احمدی نژاد را به جائی رسانده که یک نفر از اهل فرهنگ و هنر در انتخابات اخیر مدافع وی نبود. در حالی که چنین نیست که واقعا احمدی نژاد دیوی باشد و عامل همه بدی ها. احمدی نژاد گرفتاریش این است که اولا تجربه نداشت وقتی سر کار آمد و در عین حال چنان خودمحور بود که هر چه از سر بی تجربگی گفت شد آئینش. دوم این که این گروه کیهانی مانند سریش به او چسبیدند و حضور یکی از آن ها در راس وزارت ارشاد برای به بن بست کشاندن یک دولت و قرار دادن یک حکومت در مقابل مردم کافی است.

سابقه کار
خوب که به تاریخ معاصر نظر کنید خواهید دید که اینان عامل اصلی از چشم افتادن هاشمی رفسنجانی بودند نه حتی وزارت اطلاعات او، وقتی محمد خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد، علی لاریجانی وزارت ارشاد را به عهده گرفت و در مدت کوتاهی که بود هم سامانی به کار فرهنگ داد و از حمله به دفتر مجلات جلو گرفت و کیهانیان را مهار کرد و هم به وسعت نظری که داشت جشنواره مطبوعات درست کرد و خلاصه رونق به کار فرهنگ افتاد، بسیاری از مدیران خاتمی ماندند و مدیرانی که به کار مطبوعات داخلی و خارجی گماشته شدند همه کسانی بودند که آثار خوبی از خود به یادگار گذاشتند. اما به هر تاویل با رفتن علی لاریجانی از این وزارت خانه و افتادن کار به دست اسلاف آقای صفارهرندی همان شد که به عنوان دوران اختناق از آن یاد می شود. همان شد که حاصلش یک ماه مانده به انتخابات دوم خرداد بود که گروهی از هنرمندان به هواداری از محمد خاتمی اعلامیه دادند و آقای میرسلیم به جای آن که در صدد دلجوئی از هنرمندان برآید و گروهی را هم او به هواداری از آقای ناطق نوری ترغیب کند اعلامیه ای داد که مضمونش این بود که هنرمندان سیاست نمی داند و بیخودی در آن دخالت می کنند، دلیلش هم این که دارند از بازنده حمایت می کنند و در نتیجه آن که می آید به همین دلیل از حمایت هنرمندان خودداری خواهد کرد.

به زبان دیگر وزیر هیات موتلفه ای به زبان با زبانی برای اهل فرهنگ پیام فرستاد که آقای ناطق کسی است که تحمل هیچ مخالفی را ندارد و در دوران وی مجوز کتاب و فیلم و تئاتر حساب و کتابی شخصی خواهد داشت. به باور من که همان زمان هم نوشته ام نامه وزیر ارشاد وقت به هنرمندان از مهم ترین عوامل شکست آقای ناطق در دوم خرداد بود. و جالب این که این نحله فکری حالا مخالف آقای ناطق نوری شده است. چنان که در دولت هاشمی به بهانه حمایت از هاشمی روشنفکران و اهل فکر را سرکوب می کردند و حالا همه می دانند که رابطه شان با هاشمی چیست.

این ها که ادعا دارند که همه چیز را برای ولایت فقیه می خواهند همان گروه هستند که بنیان گذار جمهوری اسلامی وقتی فرمانی داد که مخالف میلشان بود گفتند "مگر ما قلاده به گردن داریم که هر چه گفتند همان کنیم ما از خودمان نظر داریم"[ خانم... نماینده دوره دوم مجلس از تهران، در روزنامه های وقت ثبت است]. اما حالا آمده اند و "مرد" شناس شده اند یعنی بزن یعنی فرمان بده که لباس شخصی ها جان بگیرند چون ما می خواهیم دولت را در دست داشته باشیم و بیت المال را بین دوستان تقسیم کنیم.

این ها همان ها هستند که از گروه خودشان هم هر کس با تجربه و نرم خو شد حذفش می کنند چنان که رضازواره ای را آخر عمر به فرمان آقای جنتی چنان حذف کرده بودند که دیگر صلاحیت قرار گرفتن در مقام یکی از نامزدهای انتخاب نشونده ریاست جمهوری را هم نداشت. همان آقای میرسلیم را دیگر به چیزی نمی گیرند. حالا نمی گویم از محمد غرضی و آقای بشارتی که بعد از دفاعش از کرباسچی از بهشت رانده شد یا آقای خاموشی که سال ها بود دیگر او را خودی نمی دانستند. و قبل از همه این ها دکتر ولایتی است که هیچ مطلوبشان نیست.

اگر جوانان امروز قصد دارند سابقه این گروه را بدانند بهترست به خاطرات هاشمی رفسنجانی رجوع کنند و ماجرای اعدام های دهه شصت را بخوانند که چطور سپاه اصرار دارد که جوانانی که جوانی کرده اند و متنبه شده اند و برخی شان رفته اند به جبهه جنگ و نشان داده اند که دیگر محارب نیستند زنده بمانند و عفو شوند اما آقای اسدلله لاجوردی اصرار دارد که آن ها را به دادستانی تحویل دهند که اعدامشان کند [چنان که کرد] و در این موقعیت همه اطرافیان رهبر وقت جمهوری اسلامی موافق با نظر سپاه هستند و تنها آقای جنتی است که آن قدر می رود و می آید که حکم عزل موسوی تبریزی و نصب دوباره اسدلله لاجوردی را می گیرد و همه تلاش های آیت الله منتظری و دیگران باطل می شود. آقای جنتی به تنهائی به اندازه ای به جمهوری اسلامی لطمه زده که هیچ کس دیگری به تنهائی چنین نکرده است. در ردیف های بعدی فهرست اینان هم دوستان و همفکران وی نشسته اند. و گفتنی است که آقای مصباح یزدی نه تاکنون نشانی از خشونت طلبی از وی بروز کرده و نه در این فهرست هنوز جائی دارد.

تا همین حالا، راست افراطی در صحنه سیاسی کشور، یک مردم گرای پابرهنه را تبدیل به دشمن مردم کرده و در مقام رهبر کودتا نشانده و عملا هیچ از مردمیش باقی نگذاشته. همین گروه یک نیروی مردمی مانند سپاه را گاه به گاه در مقابل مردم قرار داده و حالا به رهبر جمهوری اسلامی هم خطاب "مرد" می دهد. کنار نشسته و شمشیر تیز می کند. یادم آمد به مجادله آن دو تن " گفت تو مغنی هستی و من مقنی، کاری هم جز این نمی دانیم.." می گویند علی اصغرخان امین السطان وقتی این گفتگو شنید در جواب مقنی گفت کاری ندارد تو هم همتی بطلب و خودت را بکش بالا." اما گاهی کار به این سادگی نیست. و گروهی شمع وجودشان کافوری است

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At June 21, 2009 7:48 PM , Anonymous Anonymous said...

‫از سنگفرش کوچه، تا بام خانه هامان
‫‫‫‫‫آری "خدا بزرگ است"، آزادگان فراوان
‫‫‫‫‫دیدی" ندا" چه آسان ، در خون خویش خوا بید؟
‫‫‫‫‫سردار صبح بر خیز، از خواب شا مگا هان!
‫‫
‫‫
‫‫‫‫یکروز گفته بودی، بر شانه های مردم:
‫‫‫‫‫"تا کربلا نمانده یک یا حسین دیگر"
‫‫"دست خدا ست با جمع"، گفت آن حبیب- بشنو!
‫‫‫‫‫‫برخیز و بیعتی کن با قطره های با ران
‫‫
‫‫ای حر دشت ایران
‫‫‫ کرب و ولاست اینجا،
‫‫‫اینان شباب جنت
‫‫‫و این خیمه های پاکان

 
At June 21, 2009 8:55 PM , Anonymous Anonymous said...

شریعتمداری ها :
برای مرد مردن به که روزی
شرف را دادن و منصب خریدن

 
At June 21, 2009 9:07 PM , Anonymous Anonymous said...

در دست داشتن قدرت اينقدر شيرين است كه نداي ندائي در گلو خفه شود.
از مسلمان بودنم شرمم ميايد كه به نام اسلام با مردم چكار ميكنند. وقتي اول صبح از كشور كافرها پسر بچه اي 8 ساله با گريه و بغض در گلو زنگ ميزند كه به دختر خاله سي ساله اش كه فقط نامش نداست ميگويد من ايران ميام تا از تو دفاع كنم دولت نامرداي سرزمين من ندا هارا گلوله باران مي كنند تا نكند كه نداي آزادي خواهيشان حتي به گوش خودشان برسد.

 
At June 21, 2009 9:24 PM , Anonymous Anonymous said...

كين دولت خجسته جاويدزنده باد


پيش از شما
به سان شما
بي شمارها
با تار عنكبوت
:نوشتند روي باد
!كين دولت خجسته ي جاويد زنده باد
(شفيعي كدكني)

 
At June 21, 2009 9:27 PM , Anonymous Anonymous said...

"دیر است و دور نیست "


جشن هزاره ی خواب
جشن بزرگ مرداب
غوکان لوش خوار لجن زی
آن سوی این همیشه هنوزان
مردابک حقیر شما را
خواهد خشکاند
خورشید آن حقیقت سوزان
این سان که در سراسر این ساحت و سپهر
تنها طنین تار وترانه
غوغای بویناک شماهاست
جشن هزار ساله ی مرداب
جشن بزرگ خواب
ارزانی شما باد
هر چند
کاین های هوی بیهده تان نیز
در دیده ی حقیقت
سوگ است و سور نیست
پادافره شما را
روزان آفتابی
دیر است و دور نیست


"محمد رضا شفیعی کدکنی"

 
At June 21, 2009 9:40 PM , Anonymous Anonymous said...

‫و مخوا ب اکنون تو ایراندخت
‫که شب و تاریکی از ایران ما میره
‫و ببین اکنون تو ایراندخت
‫که سیاهی شب میهن چه بی تردید میمیره
‫وخورشیدی چه روشن بیدرنگی جاشو میگیره

‫و بخوان اکنون تو ایراندخت
‫به دلاهنگی که در پستوی حبسی نیست
‫و برقص اکنون تو ایراندخت
‫به نوایی که اسیر محبس تنگ تعصب نیست
‫و مخواب ای گل که نیلوفر به آرامی به سوی روشنی جاری است

‫بیا پاشو که حالا وقت بیداری است ایرندخت
‫مث مرغ سحر داغ دل ما تازه کن امروز ایراندخت
‫به چشمایی که نومیدا نه بر روی پدر انداختی سوگند
‫که تا خورشید رو از پشت این کوه ستم بیرون نیارم جنگه ایراندخت

 
At June 21, 2009 9:49 PM , Anonymous Anonymous said...

تقدیم به آیت الله احمدک جهنمی و حسین تفاله خور شریعتنداری از جانب عزیزی که دیگر با ما نیست :
تو را چه سود
فخر به ملک بر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت شده نفرینت می کند
تورا چه سودازباغ ودرخت
که باداس ها
باداس سخن گفته ای
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه از رستن تن می زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز باور نداشتی
فغان که سرگذشت ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه ی روسپیان
باز می آمدند
باش تا نفرین دوزخ از تو چه بسازد
که مادران سیاه پوش
داغداران زیباترین فرزندان
آفتاب وباد
هنوز از سجاده ها
سربرنگرفته اند .
من هم دست توده ام تا آن دم
که دسیسه میکند گسستن زنجیررا
تا آن دم که زیر لب می خندد
دلش غنج می زند
و به ریش جادوگر آب دهان
پرتاب می کند .

 
At June 21, 2009 9:54 PM , Anonymous Anonymous said...

‫از سنگفرش کوچه، تا بام خانه هامان
‫‫‫‫‫‫آری "خدا بزرگ است"، آزادگان فراوان
‫‫‫‫‫‫دیدی" ندا" چه آسان ، در خون خویش خوا بید؟
‫‫‫‫‫‫سردار صبح بر خیز، از خواب شا مگا هان!
‫‫‫
‫‫‫"تا کربلا نمانده یک یا حسین دیگر"
‫‫‫‫‫یکروز گفته بودی، بر شانه های مردان
‫‫‫‫‫‫‫‫،گفت آن حبیب- بشنو!-" دست خداست با جمع"
‫‫‫‫برخیز و بیعتی کن با قطره های باران
‫۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
‫‫‫
‫‫‫
‫‫‫‫ کرب و بلاست اینجا،
‫ای حر دشت ایران
‫‫‫‫اینان شباب جنت
‫‫‫‫و این خیمه های پاکان

 
At June 21, 2009 10:02 PM , Anonymous Anonymous said...

برای سردار رضا یی، سپاه، بسیج، وگذشته ای سربلند که بر باد میرود:

‫‫از سنگفرش کوچه، تا بام خانه هامان
‫‫‫‫‫‫‫آری "خدا بزرگ است"، آزادگان فراوان
‫‫‫‫‫‫‫دیدی" ندا" چه آسان ، در خون خویش خوا بید؟
‫‫‫‫‫‫‫سردار صبح بر خیز، از خواب شا مگا هان!
‫‫‫‫
‫‫‫‫"تا کربلا نمانده یک یا حسین دیگر"
‫‫‫‫‫‫یکروز گفته بودی، بر شانه های مردان
‫‫‫‫‫‫‫‫‫گفت آن حبیب- بشنو!-" دست خداست با جمع"
‫‫‫‫‫برخیز و بیعتی کن با قطره های باران
‫‫۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
‫‫‫‫
‫‫‫‫
‫‫‫‫‫ کرب و بلاست اینجا،
‫‫ای حر دشت ایران
‫‫‫‫‫اینان شباب جنت
‫‫‫‫‫و این خیمه های پاکان!

 
At June 21, 2009 10:09 PM , Anonymous Anonymous said...

ملتی که هربار از روی تواضع خم شد ، بار بر پشتش نهادند امروز قد علم کرده تا از آنان که کلاه علی را بر سر ولی گذاشته اند حق خود بستانند . این ملت هرگز از طبل دریده هایی چون حسین بازجو و جنتی توقع خراطی نداشته اند .

 
At June 21, 2009 11:06 PM , Blogger حسين مختاري هشي said...

This post has been removed by the author.

 
At June 21, 2009 11:09 PM , Anonymous Anonymous said...

لطفا مطالعه بفرماييد

با سلام

مطلبي كه مي خواهم مورد اشاره قرار دهم اين است كه چرا براي جلوگيري از تجمعات از نيروي انتظامي و پليس حرفه اي استفاده نمي كنند؟ آيا به آنها اعتماد ندارند؟ صحنه اي كه اين روزها در خيابانها با آن روبرو هستيم اين است كه يك عده لباس شخصي به جان مردم افتاده اند. آخه جلوگيري از تظاهرات هم اصولي دارد. اين لباس شخصي كه هر كدام يك باتوم و گاهي شمشير و يك طلق و شيشه دارند مگر مي دانند كه اصول برخورد و پراكنده كردن تظاهرات كنندگان چيست؟ آيا اينها آموزش ديده اند؟ به نظر مي رسد آنها را كه مربوط به بسيج ادارات هستند و به عنوان مزدور آورده اند به جان مردم انداخته اند و پليس نيز نظاره گر سفاكي هاي آنهاست. يك مشت آبدارچي و خدمتكاران بدبخت ادارات و اعضاي پايگاههاي بسيج را با دادن روزانه مبلغي اجير كرده اند كه عمدتا هم عقده اي هستند به جان مردم عادي و نخبگان كشور (دانشجويان) و طبقه متوسط انداخته اند و آنها عقده هاي سركوب شده خود را بر سر مردم خالي مي كنند. من روز شنبه در تقاطع بلوار كشاورز و كارگر شمالي ديدم كه يكي از اينها يك شمشير يك متري را پيچيده بود به يك پتو و در آنجا ايستاده بود و هر از گاهي شمشير را از غلاف بيرون مي آورد و به مردم عابر نمايش مي داد كه مو بر تن آدم سيخ مي شد. مردم به او مي گفتند كه آيا تو مسلماني؟ چه كسي را مي خواهي با اين شمشير بكشي؟ آن شوقي كه من در چهره او ديدم مطمئنم كه او آن روز بالاخره آز آن شمشير استفاده كرده است. يك مشت بي سواد و نا آگاه دارند از قشر نخبه كشور انتقام مي گيرند آخه اين چه مملكتي است؟ همانها بودند كه در كوي دانشگاه علاوه بر ضرب و جرح همه دانشجويان بوي‍ژه دانشجويان دكتري، تا صبح به آنها بشين پاشو دادند و دانشجوياني را هم كه از ترس از اتاق خود بيرون نمي آمدند را با زور بيرون كشيدند (گاز اشك آور را در داخل كولرهاي خوابگاهها انداختند تا همه بيرون بيايند. بهد هم مي گويند مهرورزي و اينكه چرا فرار مغزها اتفاق مي افتد)به كساني كه مي خواهند مسئوليت كشتارها را بر گردن ديگران بياندازند مي گويم كه عامل اصلي كشتارها همين لباس شخصي ها هستند چرا كه اولا آموزشي نديدند كه چطور گاز اشك اور و باتوم استفاده كنند. من شاهد بودم كه در اميرآباد همينها به علت عدم آشنايي با نحوه پرتاب گاز اشك آور دختر جواني را كشتند كه فيلم آن در خبرگزاري ها پخش شد شايد اون دختر مثل من كه از سركار بر مي گشتم از جايي بر مي گشته كه كشته شد بعد هم آخه اسم او را مي شود گذاشت اغتشاشگر؟ دختر معصوم سر هيچ و پوچ از دست رفت او قربانی بی تدبیری و دستپاچگی رهبران کشور شده است او شهید است ( تفنگ را مستقيما به سمت مردم مي گرفتند و گاز اشك آور پرتاب مي كردند در حالي كه بايد سر اون اسلحه را به سمت بالا بگيرند و اين گاز از بالا آرام آرام به داخل جمعيت بيفتد. در مورد ديگري نيز همين گاز اشك آور به دست يك جواني خورد و به شدت زخمي كرد. مي گفتند در ميدان انقلاب نيز گاز اشك آور به سر يك پيرمرد خورد و اون هم كشته شد. مسئله ديگري كه هست اين است كه خود اين لباس شخصي ها هم به علت ناشي بودن آسيب پذير هستند . چند تا از آنها را مردم گرفتند و تا حد مرگ زدند. در زير پل گيشا بي محابا به داخل جمعيت رفتند و در ميان ماشين ها گير كردند و مردم نيز علاوه بر اينكه خودشان را گرفتند و زدند موتورهايشان را نيز آتش زدند. آخه به خاطر يك حق ماموريت چرا جان اون بدبختها و مردم را به خطر مي اندازند؟ مسئوليت كشتارها با كساني است كه يك مشت آدم بدبخت را با تطميع به جان مردم مي اندازند و باعث مي شوند هم جان مردم و هم جان خود اون بدبختها به خطر بيفتد. به نظرم آقاي موسوي و سایر فعالان بهتر است در بيانيه هاو مصاحبه های خود به اين موضوع اشاره كنند و بگويند كه جان مردم و جان اون بدبختهای مزدور را به خطر نياندازيد و غير از پليس آموزش ديده كسي مداخله نكند. چرا جان ملت ما ارزش ندارد؟ چرا يك مشت رواني را به جان نخبگاني كه فقط اعتراض مي كنند آنهم با سكوت اعتراض مي كنند انداختند؟ اگر آنها مداخله كنند فقط آمار كشته ها افزايش خواهد يافت.
به اميد پيروزي خون بر شمشير و صداقت بر دروغ و ريا و تزوير
سنگ را بسته و سگ را رها كرده اند.
شهید اگر دشمن را نمی شکند، لااقل رسوا می کند.

 
At June 21, 2009 11:17 PM , Anonymous Anonymous said...

احساس مي کنم حال که از تحقق خواسته هايمان نااميد شده ايم، به شعر و ادب روي اورده ايم، همانند همه تاريخ گذشته مان

 
At June 21, 2009 11:28 PM , Blogger arash said...

همیشه گفته اند که سیاست به پرفورمر (کسی که در اجرا کردن تبحر دارد )نیاز دارد نه به تئوریسین ...جناح راست مشکل اش این است که سیاستمدار ندارد .تلاش می کند با الگوهای قدیمی ای مثل کودتای بیست هشت مرداد و نظایر آن ،جامعه را هدایت کند و هیچ توحهی به وضع موجود نمی کند .کاش چند سیاستمدار ، مثل لاریجانی در جناح راست بودند که به جای تکرار نعل به نعل آنچه در گذشته انجام شده ، راه جدیدی پی بگیرد و هر روز این گره را کور و کور تر نکنند .

 
At June 21, 2009 11:29 PM , Anonymous Anonymous said...

you are really a piece of sh...
to propose counting ballot boxes. counting boxes filled by khamenei's gang!

 
At June 21, 2009 11:55 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود این چه حرفی است زدید؟
باز شماری همه آرا چقدر ساده هستید و خوش بین
اینها ظرف 4 ساعت کلی تقلب و نادرستی کردند حالا انتظار دارید صندوقها صحیح و سالم مانده اند که شما بیایید بشمارید؟
بابا من توی یک حوزه بودم 540 رای داشت به قران به بت به لات به موسی به محمد قسم از 540 رای بالای 200 نفر آمدند با شناسنامه های نو نو نو تا حالا یک مهر هم نخورده بودند تازه تازه یک مشت دهاتی بودند یک نیش خنده هم بر لبانشان بود
بعد شما میگید باز شماری اینها شناسنامه سازی هم کرده بودند بی شرفها
فقط ابطال همین

 
At June 22, 2009 12:19 AM , Anonymous BB said...

دو شبانه روز است مردم ايران و ايرانيان سراسر جهان در سوگ نداصالحي اشك بر چشم و نفرين بر لب و خشم در دل دارند. اين خون و خون سايرين پايمال نخواهد شد

 
At June 22, 2009 12:21 AM , Anonymous Anonymous said...

از زیرکی چون شما بعید باد چنین پیشنهاد. اگر چاره کار در بازشماری آراء بود حتماً آقای موسوی پیشنهاد می دادند. اینها در تقلبشان فکر همه جا را کرده اند.

 
At June 22, 2009 12:56 AM , Anonymous Anonymous said...

why didn't you write anything about NEDA-ye AZADI?

 
At June 22, 2009 1:47 AM , Anonymous سعید said...

آقای بهنود سلام
دو روز است خواب در چشم ندارم. از کشتار و مرگ بسیار شنیده بودم، اما مرگ ندا را به چشم خود دیدم. همان روز بسیار کسان دیگر را هم کشتند، اما مرگ ندا را به چشم دیدم. آرام به پشت خوابید. چشمهایش باز بود. فریادی نکرد. آهی هم نکشید. چشمانش باز بود تا این که پر شد از خونی که دهان و بینیش جاری شد.
امروز دوشنبه سر کار نرفتم. دست و دلم به کاری نمی رود. چگونه می توان انسانی را کشت؟
آقای بهنود برای ندایمان نامه ای بنویسید. دختر نوجوانمان که بهره ای نبرد از زندگی. که به قدر وسعش برای بهبود اوضاع، با دست های خالی به خیابان آمد و سینه ی نازکش را با سرب داغ نشانه رفتند.
آقای بهنود سال ها پیش کتابچه ای خواندم از دکتر علی شریعتی: آری چنین بود برادر. شما هم برای ندایمان نامه ای بنویسید. شما می توانید. به شرح بنویسید از ظلمی که بر او رفت و بر مانند او همچنان می رود. قلم را لختی بر ندایمان بگریانید آقای بهنود که این از شما بر می آید.

 
At June 22, 2009 2:23 AM , Anonymous Anonymous said...

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
برای انسان مرگ بهتر است تا بی تفاوتی .

 
At June 22, 2009 2:31 AM , Anonymous Anonymous said...

این مطبوعات غربی واقعا شرم و حیا را کناری گذاشتند و تا توانستند راست و دروغ
عکسهای غیر قابل دید را بدید عموم گزاردند ... همین مدعیان بیشرم آزادی هرگز عکسی
از کشتار زن و بچه فلسطینی انهم ۱۳۰۰ نفر را اینگونه که عکس و فیلم ندا را هزار بار
نشان دادند و یا حتی مقابله گران عراقی را شهامت نداشتند برای مردم غرب نشان دهند
ولی در باره ایران کردند البته وقتی ای میل های اعتراضی مردم امریکا به سی ان ان رسید
ولف بلیتزر که پدر و مادرش را در هلوکاست لهستان از دست داده با چهره ایی خشمگین
گفت از این فرصت تاریخی !!!؟ باید استفاده کنیم تا دشمن اسراییل و اعراب !! را بزانو
در بیاوریم ....و چه احمقند این باصطلاح خبرگان خبر در غرب متمدن

مردم دنیا حیران شدند که چرا در غرب باین صورت یکپارچه و منسجم مطبوعاتشان باین
واضحی و اشکار تمام هم و غمشان شده پشتیبانی بی امان از اپوزیسیون ایران !؟ وکوچکترین
فرصتی بجناح راست ایران ندادند که هیچ اگر حرفی هم زده شد فقط قسمتهای تهدید و ارعابش
را بطور تصاعدی گزارش کردند تا بیشتر اشوب بیافرینند ۴۸ ساعت گذشته سی ان ان بود
اخبار ایران انهم تکرار اندر تکرار اما این همه دروغسازی دیگر در تاریخ مطبوعات صبط خواهد شد ٬ گزارش سه میلیون !!!؟
راه پیمایی یعنی دروغ ضربدر صد !! سی هزار شد سه میلیون پس موقع امدن خمینی ان
جمعیت باید ۳۰ میلیون !! بوده باشد انهم سی سال پیش پس شش میلیون بوده !؟؟؟
وقتی شرم و حیا نبود و دشمنی با راستگرایان ایران از نازیسم هم بدتر بود دیگر چه میشود
کرد پیمان از اتاوای کانادا

 
At June 22, 2009 2:44 AM , Blogger Geevy said...

This post has been removed by the author.

 
At June 22, 2009 2:49 AM , Anonymous Anonymous said...

گاهی نوشته هاتان را در اعتماد ملی میخواندم.. این یکی انگار بهترین نوشته سالهای اخیرتان بود

 
At June 22, 2009 2:49 AM , Anonymous Anonymous said...

خواهران برادران به پیام اصلی آقای بهنود توجه کنید . با شعار باید ناظران بی طرف باشند سعی کنیم همین پیش بینی های قانونی را که جناح راست به خصوص دولت کنونی نادیده گذاشته احیا کنیم. خواهران برادران
توجه کنید و از تندروی بپرهیزید. خواهش می کنم عاقبت تندروی حسین درخشان است که مرد مرد مرد و با همه نفرتی که ازش داشتم اما نگرانش هستم .
من از آقای بهنود ممنونم
کار شما همین است که پرده ها را بالا بزنید . این نیست که شعار بدهید. خدا شما را نگاه دارد که هر چه می نویسید چشم ما را باز می کند

 
At June 22, 2009 2:56 AM , Blogger Geevy said...

سلام آقای بهنود عزیز
این مطلب اخیرتان باعث شد من جرات پیدا کنم و نگرانیم را با شما در میان بگذارم. من فرزند یک خانواده کاملا معمولی در قشر متوسط این جامعه هستم. فارغ التحصیل رشته ریاضی و بدور از هرگونه سیاست بازی. با آنکه پدرم مدتی از عمر خودش را در اوایل انقلاب در زندانها سپری کرد ما هیچ یک در هیچ جهت به هیچ نوع فعالیت سیاسی نپرداختیم. همواره عقیده داشتم که سیاست حرفه ای است که ابزارش جان انسانهاست. اینها همه باعث شد شاهد نزدیکی بر جریانات سطوح پایین این جامعه باشم. وقتی دانش آموز بودم برنامه گزینش معلمان برایم بشدت نگران کننده به نظر می رسید و آینده را پیش چشمم خوشایند جلوه نمی داد. وقتی دانشجو بودم صحبت های برخی از دوستان بسیجی ام که با شادمانی در مورد تغییر روحانی مسجدشان بخاطر اینکه روحانی قبلی به قدر کفایت حرف شنوی نداشت مرا ترساند. وقتی فارغ التحصیل شدم هنگامی که احمدی نژاد رئیس جمهور شد به دوستانم گفتم دولت بعدی دولت کودتا خواهد بود. اکنون در آنسوی دنیا ساعت ها بخاطر "ندا"هایی که در ایران خاموش می شوند و به آینده ایرانی که در چنگال چنان هرج و مرجی خواهد افتاد که حضراتی چون شریعتمداری، ضرغامی و صفار هرندی هم با بولتن هایشان قادر به جهت دهی به آنها نخواهند بود می گریم. من می ترسم به وضعیتی همانند وضع پاکستان دچار شویم. چرا سیاست پیشگان در نمی یابند که این طوفانی که بپا کرده اند آنان را هم در خواهد نوردید.من به شدت از آینده ای که شریتمداری ها در حال ساختنش هستند می ترسم. این سیل بلاهت هیچ چیز را باقی نخواهد گذاشت که بر آن حکومت کنند. آقای بهنود عزیز لطفا به من بگویید که من در اشتباهم. لطفا به من بگویید که اینچنین نخواهد شد.

 
At June 22, 2009 3:10 AM , Anonymous حسام said...

لاریجانی همان است که فیلم کنفرانس برلین را که با همه خط قرمزهای خودشان منافات داشت را برای تخریب اصلاح طلبان پخش کرد
لاریجانی همان است که دادگاه جزایری و کرباسچی را فقط و فقط به منظور تخریب و آبروی افرادی را بردن از تلوزیون پخش کرد
حرکاتی که امروز از دولت و رهبر شاهد هستیم جرقه اولیه اش توسط لاریجانی سالها قبل زده شده است
به لاریجانی و مجلسش امیدی نبندید

 
At June 22, 2009 3:11 AM , Anonymous Anonymous said...

من یک سوال دارم :به نظر شما اینکه از یک طرف توی خیابان مردم رو بکشند یا کتک بزنند و از طرف دیگه آقای لاریجانی در یک گفتگوی تلویزیونی به مردم حق بده که اعتراض کنند،یک نوع سیاست چماق وهویج در برابر مردم نیست؟
ای کاش آقای بهنود شما راجع به ندا مطلبی مینوشتید!!!

 
At June 22, 2009 4:23 AM , Anonymous خشایار said...

بعد از ندا، از زنده بودنم شرمگینم

 
At June 22, 2009 4:50 AM , Blogger Siamak said...

The Supreme Leader

‘Dad, who is that man with the funny hat?’
‘He’s the leader of your people,’
‘What is people?’
‘People are you, me, your grandma, your friend Reza and the neighbours,’
‘Reza is not my friend anymore!’
‘Why not? He is a good boy,’
‘He was a good boy. He doesn’t lend his bicycle to me any longer,’
‘You’ll make peace again,’
‘What is a leader?’
‘Leader is a person who has been elected by people,’
‘Have you, grandma and Reza elected the man with the funny hat?’
‘No, but ...’
My son knew his dad had nothing to say after ‘but’, so he asked, ‘What does a leader do?’
‘He decides for people,’
‘Will people do whatever the leader say?’
‘Well, some people do whatever he says without giving it a second thought,’
‘Dad, I want a funny hat!’
‘What do you want the hat for?’
‘I want to become a leader and tell the people who do things without thinking, to beat the hell out of Reza and take his bicycle for me!’
I gave my son a bitter smile, ‘The man with the funny hat is leading you on that!’

 
At June 22, 2009 4:52 AM , Blogger Hemen said...

آقای بهنود عزیزم سلام،
باعث دلگرمی که آدم میبینه تو این موقعیتی که هر کس و ناکسی یا میخواد به آدم زخم بزنه که این چه غلطی بود که رای دادید، یا میخواد ازین موقعیت استفاده بکنه و حرفای مزخرف خودشو بزنه، هنوز آدمای شریفی مث شما هستن که به آدم دلگرمی میدن و با مطالب زیبا و صدای قشنگشون حس با هم بودنو به آدم تلقین میکنن.
قصد گزاف گویی ندارم، ولی فایل صوتی شماره 2 دانلود نمیشه، فک کنم لینکش اشتباه گذاشته شده.

بازهم ممنون از حرفای خوبتون

 
At June 22, 2009 5:12 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود. من هم از دیدن این صحنه که «مرگ ندا» را نشان می دهد شوک زده شدم. ولی نکته ای هست که باید دقیق تر بررسی کرد. اگر یادتان باشد همین چند روز پیش خبر تیر خوردن نوزادی در شکم مادرش در جریان تظاهرات تهران تقلبی از آب در آمد و معلوم شد که این اتفاق در غزه و در جریان یورش نیروهای اسرائیلی رخ داده است. به این لینک نگاه کنید:
http://palestinian.ning.com/photo/۱۹۷۰۴۶۶:Photo:۴۴۵۹۱?context=featured

متأسفانه این تحریف خبر و تقلب در اطلاع رسانی را سازمان مجاهدین برنامه ریزی کرده بود. عکس نوزاد را هم اولين بار در سايتها و تظاهرات طرفداران مجاهدين ديده شد.
من نمی دانم برخی سايتها زندگينامه دقيق «ندا» را به اين سرعت چگونه تهيه کرده اند. اطلاعات در مورد مجلس ترحيم او هم شبهه برانگيز است که با چنين سرعتی رژيم خونخوار اسلامی مجوز کفن و دفن داده است.
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/18472/

 
At June 22, 2009 5:50 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای شاهرودی سردار یدالله جوانی و همکاران کودتاگر او را دستگیر و محاکمه کنید:

یک هفته قبل از انتخابات بولتن "تحلیل روز"، نشریه ای که به صورت اختصاصی برای فرماندهان و هادیان سیاسی سپاه ارسال می شود، از پیشی گرفتن میرحسین موسوی بر محمود احمدی نژاد در اغلب استان های کشور به ویژه در تهران بزرگ خبر داد.

یدالله جوانی رییس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مصاحبه ای مفصل با شماره دوشنبه 18 خرداد هفته نامه صبح صادق (ارگان دفتر سیاسی) در اظهاراتی تهدید آمیز پیشاپیش احمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کرد وگفت سپاه پاسداران "هر حرکتی برای انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد."

" استفاده از یك رنگ خاص برای اولین بار در انتخابات نشانه ای از كلید خوردن پروژه انقلاب مخملی در انتخابات دهم است."

 
At June 22, 2009 6:11 AM , Anonymous Anonymous said...

نداجان خواهر من ٬

ای عروس سرخپوش وطن ٬

ای که خون سرخت کشیده

خط بطلان برسریر دژخیمان وطن .

نامت از این پس

نام همه دختران وطن خواهد بود ٬

نام من ٬نام او ٬نام ما

ندای آزادی خواهد بود.
www.blogfa.com

 
At June 22, 2009 6:29 AM , Blogger rouz said...

مسعود خان ما سالهاست بر آستان شما به تلمذ مشغوليم اما به تصورم همه ي ما ممكن است لحظاتي از نظرگاه رئاليستيك فاصله بگيريم
1. پذيرفتني ست كه همه اهالي سپاه خشونت طلب نباشند اما گويا همه ي خشونت طلبان دستي در سپاه و بر سپاه دارند و يعني ...
2. به تصورم آقاي لاريجاني از آب گل آلود، ماهي بگير خوبي ست. هنوز از فقره ي شوراي امنيت ملي و آب نبات و ... زمان زيادي نگذشته. گمان نكنم قصد ايشان برداشتن باري از دوش ملت باشد؛چنانكه در گذشته نيز. ايشان خاص روزگار به مرگ گرفتن و به تب راضي كردن هستند.صداوسيماي دوره ي ايشان چه نكته ي اميدواركننده اي داشت جز في المثل به زبان گرفتن شجريان ها و اخذ موافقت ايشان مبني بر... به هر روي ايشان ظاهرا بر ميرسليم ها و محمودها ترجيح دارند.بعيد ميدانم ايشان حق حتي يكي از كبوديهاي....
3.در مورد نقش آقاي جنتي تصور مي كنم بزرگ نمايي كرده ايد
4.من به آقاي مصباح به خاطر خويشتن نيآلود نشان به دروغ و ريا احترام مي گذارم. و تنها ميتوانم با عقايد ايشان مخالف باشم بي آنكه به خود اجازه ي توهين به انديشه شان را بدهم( هرچند بسيار خطرناكشان مي پندارم).اما به تصورم ايشان تئوريسين اين خشونت ها هستند آنجا كه مي گويند"بر مسوولان امر هر امري واجب است"
5. اينها همه اما مواردي جزئي بودند كه بر صحت كليت دست نوشته ي شما خللي وارد نمي كنند

 
At June 22, 2009 6:55 AM , Anonymous Anonymous said...

ندا آقا سلطان متولد هزار و سیصد و شصت و یک، دانشجوی رشته فلسفه روز سی خرداد در محله امیرآباد تهران به شهادت می رسد. ندا در روز سی خرداد به همراه استاد دانشگاهش (رشته فلسفه) و چند تن از هم کلاسی هایش در تظاهرات شرکت داشته است.
او در حالی که برای دقایقی با موبایل صحبت میکرده از جمع تظاهر کننده عقب می افتد که دراین هنگام دو لباس شخصی موتور سوار (موسوم به بسیجی) قلب ندا را با سلاح کمری هدف قرار می دهند . وی در دستان استادش جان می سپارد، ولی موتور سواران توسط مردم متوقف و توسط مردم دستگیر می شوند. ظهر روز ۳۱ خرداد ( روز بعد از شهادت) پیکر ندا به شرط خاکسپاری سریع و محرمانه در بهشت زهرا به خانواده اش تحویل شده است. خاکسپاری وی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و با سرعت بسیار انجام شده است.

 
At June 22, 2009 8:54 AM , Anonymous Anonymous said...

ایران شده زیمبابوه
‫رهبر شده موگابه!

 
At June 22, 2009 9:01 AM , Anonymous Anonymous said...

تلويزيون ضرغامي از مردم مي خواهد عكس و فيلم اشوبگران را به پليش 110 ارجاع كنند تا آنها را دستگير
كنند. مگر ضرغامي احمقيا باجناق كودن احمدي نژاد نمي دانند كه يو تيوب و فيس بوك پر از فيلم و عكس و ويدئوست؟ بروند آنجا را ببينند و هر كثافتي مي خواهند بخورند و بدانند كه دوره ترساندن با لولوخورخوره گذشته و اين ترفندها فقط به درد هالوهايي مثل احمدي نژاد و محصولي و جنتي مي خورد كه حتي بلد نيستند چهار تا عدد را با هم جمع بزنند كه رهبرشان اينجوري رسوا نشود.

 
At June 22, 2009 9:10 AM , Anonymous Anonymous said...

ک بادکنک سبز یا یک کیسه نایلونی را با گاز شهری پر کنید و چند نوار بلند سبز به تهش ببندید و از پنجره بفرستید بیرون .. رقص هزاران نوار سبز در آسمان ماموران حکومتی را تا مرز جنون عصبانی خواهد ..لطفا این ایده رو برای همه بفرستید تا خصوصا در روز جمعه این هفته عملی بشه

 
At June 22, 2009 9:35 AM , Anonymous Anonymous said...

رهبر ما قاتله ولایتش باطله

 
At June 22, 2009 9:37 AM , Anonymous Anonymous said...

مشکل جناح راست افراطی این است که دائم در حال دو نیم شدن است. هر چند وقت یکبار نیمی، نیمه دیگر رامنحرف می داند و آنها را ترد می کند و یا نیمی، می فهمد که نیمیه دیگر بی راه می روند و از آنها جدا می شود. بنابراین، توقع "خرد" و یا "مدارا" از این گروه دور از واقعیت است.

 
At June 22, 2009 9:50 AM , Anonymous Anonymous said...

بیشرمی تمامی ندارد به خشک ریشان کیهانی که در ولایت نه فقط ذوب بلکه تبخیر شده اند . با احترام به خانمی که عکسش در صفحه اول کیهان چاپ شده است باید بگویم هر دختری را که حسین بازجو تعریف بکند به درد آقا داییش می خورد . سپاه با صدور این بیانیه بغازی را در پیکر خود فرو کرد که پیامدهای خوشی نخواهد داشت .

 
At June 22, 2009 1:11 PM , Anonymous حسین said...

که معتقدی لاریجانی ظرفیت داره این بحران و حل کنه. این نشان دهنده عمق فهم بهنودهای شرق زده را می رسونه. تو هم در فیضیه تعلیم دیدی؟ که این قدر بی شرمی؟

 
At June 22, 2009 1:31 PM , Anonymous Anonymous said...

قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
کاش بودی اقا مسعود که کسی رو نداریم ملت رو راهنمایی کنه کاش بودین

 
At June 22, 2009 3:09 PM , Anonymous Sh said...

مطالب سایت مهندس موسوی www.mirhussein.ir به شدت مشکوک است . در این سایت، سایت قلابی www.Mirhosseyn.com به عنوان سایت جدید ستاد میرحسین معرفی شده است. پیشنهاد می کنم در هیچ سایتی آدرس ای میل، نام و شماره تماس خود را وارد نکنید و اخبار مشکوک را به همه اعلام کنید. شنیده ام که دست اندرکاران فلم نیوز هم دستگیر شده اند بنابراین اطلاعات موجود در این سایت را هم با هوشیاری تعقیب کنید.

 
At June 22, 2009 3:26 PM , Anonymous Neda said...

خبرها | 22.06.2009 | 20:00 UTC
روسیه از احمدی‌نژاد پشتینانی می‌کند

وزارت امور خارجه روسیه در اولین بیانیه رسمی خود در مورد جنبش اعتراضی در ایران به صراحت از محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران حمایت کرد. در این بیانیه که روز دوشنبه منتشر شد، آمده است که دولت ایران باید نظم جامعه را همان گونه که در قانون اساسی کشور آمده، برقرار سازد. وزارت امور خارجه روسیه در ادامه اعلام کرده است که دخالت خارجی در امور داخلی ایران پذیرفتنی نیست. انتخابات ریاست جمهوری در ایران امری کاملا داخلی‌ست و روسیه در نظر دارد روابط حسنه‌ی خود با ایران را حفظ کند.
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4416269,00.html

 
At June 22, 2009 4:01 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز چه درست اشاره کرده ای به انچه درد امروز ایران است .
این حوض بی‌ ماهی‌ که قورباغه در آن کوس سپهسلا ری‌ سر میدهد جایی که در نبود مرکبات چغندر سلطان میوه هاست و این گونه خون سرخ نسل سبز برو بومش را رنگین نموده
قلمت را دوست دارم ولی‌ شاید از نا امیدیست که گاهی همه ما آرزوهایمان را به جای واقعیات مینویسیم
آرزوی‌ این که رهبری پدری کند در حق ملت - آرزوی اینکه ناگهان مجلس داوری کند به انصاف و ریسش کاری بکند که در همه جای دنیا میکنند و صدای مردمی باشد که مثلا او را انتخاب کرده اند تا خود آسوده باشند که مجلس خانه ملت است- سپاهش چنین باشد - و دولت مردش اگر سیاست پیشه نیست مرد باشد -تنها رسانه "ملی‌" آن که روزگاری جایگاه فرهیختگان بود کارخانه تولید دروغ‌های فتو شاپی نباشد...

این روزها حالم بد است ابوسهل ها حسنک را بر دار میکنند به هیچ کس چشم امیدی نیست در این جماعت تنگ نظر
مردم را دسته دسته به مسلخ میبرند ،حرامیان ،چونان که کینه دارند از مهرو مادر
حالم بد است این روزها حال ایران بد است احساس می‌کنم خواب سیاوش تعبیر میشود
خواب مي‌بينم
دماوند گران‌سنگ از ميان رفته ست

کوه کوهان

کوه ورجاوند پيروزي

کوه پيشاني بلند آسمان آهنگ

از ميان رفته ست

و تهي جاي عظيمش معبر بادي است پيچنده

 
At June 22, 2009 6:22 PM , Anonymous Anonymous said...

دوشنبه، ۱ تیر ۱۳۸۸، اورمزد روز
دستاوردهای مردم در اتفاقات یکی دوماهه اخیر:
اگر کمی تامل کنیم و به پشت سر خود نگاه کنیم می بینیم نسبت به موقعیت دو ماه پیش خودمان چقدر پیشرفت داشته ایم. بعضی از آنها عبارتند از:

۱- اعاده حیثیت برای ایرانیان در نقاط مختلف دنیا که حساب ما از این حکومت جداست و ما ملتی متمدن و آزادیخواه هستیم
۲- پشتیبانی وسیع دولتها و ملت‌ها از حرکت دمکراسی خواهانه مردم
۳- افزایش حس اعتماد به نفس در بین مردم ایران که می‌توانند بدون کمک خارجی٬ پایه‌های لرزان حکومت جهل و استبداد را بلرزانند
۴- همدلی و همصدایی بین اقشار مختلف مردم علیه حاکمیت
۵- آشکار شدن بی صداقتی مسولین نظام و بی اعتمادی وسیع مردم نسبت به مدعیان دین و دیانت
۶- عمیق‌تر شدن شکاف بین خامنه‌ای و هاشمی که نهایتا به نفع مردم تمام خواهد شد
۷-ضعیف‌تر شدن موضع ایران در صحنه جهانی و منطقه‌ای بخصوص بعد از سرکوبهای وحشیانه اخیر
۸- این انتخابات بجای اینکه باعث پشتوانه این نظام شود٬ با این سطح گسترده اعتراضات نهایتا نتایجی کاملا معکوس را برای این حکومت به ارمغان آورد
۹- ایجاد پیوند و همصدایی بین ایرانیان خارج کشور با هموطنان داخل ایران
۱۰- پایان مماشات سی ساله با این حکومت
۱۱- ضایع شدن موقعیت خامنه‌ای در نزد مردم عادی و حتی در بین نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی
۱۲- بالا رفتن آگاهی سیاسی مردم (بطوریکه با شنیدن خبر انفجار بمب در مقبره خمینی٬ مردم بلافاصله می‌گفتند این کار خود نظام است تا مردم را به گروههای تروریستی پیوند بزند. مردم بخوبی دست حاکمان را خوانده اند)
۱۳- مطرح شدن مطالبات فراموش شده مردم نظیر آزادی تجمعات مسالمت آمیز٬ آزادی بیان٬ حجاب اختیاری٬ حقوق زنان٬ دمکراسی و رجوع به رای اکثریت٬ و نظایر آنها
۱۵- مجبور کردن مردم به روی آوردن نافرمانی مدنی
اگر هزاران مقاله نوشته می‌شد و صدها سخنرانی ایراد می شد نمیتوانست مردم را اینچنین علیه این حکومت متحد کند.
و بالاخره در بن بست قرار دادن حاکمیت در برابر انتخاب دو گزینه: سقوط آزاد یا سقوط اجباری

 
At June 23, 2009 12:36 AM , Anonymous Anonymous said...

وای بر کسانی که ادعای حمایت از فلسطینی ها را دارند در حایکه در چند متریشان ندا مظلومانه در خونش غلطید. هر کس ذره ای وجدان و انسانیت داشته باشد، نگاه ندا را تا آخر عمرش فراموش نخواهد کرد

 
At June 23, 2009 12:38 AM , Anonymous Anonymous said...

متن بی نظیری بود. خیلی استفاده کردم

 
At June 23, 2009 12:10 PM , Anonymous Anonymous said...

‫روحانیت و مراجع عظام بدانند که این جماعت، علی الخصوص احمد جنتی، در صورتی که برقرار بمانند، به روحانیت مستقل رحم نخواهند کرد. بیاد دارید که در باره آقای سیستانی چه بهتانها زدند؟ اگر به مردم رحم نمیکنید ، به خودتان رحم کنید.

 
At June 24, 2009 4:45 AM , Anonymous Anonymous said...

تاخير5 روزه در اعلام نتيجه نهايي توسط شوراي نگهبان فاصله انداختن و وقت خريدن براي مايوس كردن مردم است وگرنه اميدي به اين شورا در تغيير تصميم خود نيست چون هم خود را نابود خواهد كرد هم (رهبر) را
مردم نبايد ذرهاي اميد به اين شورا داشته باشند و از طرفي نبايد مايوس شوند از حالا هوشيار باشند كه نتيجه به نفع احمدي تاييد خواهد شد.
ما بايد پس از اعلام اين نتيجه همچنان به تظاهرات مسالمت جويانه ادامه دهيم و ن----ه ديگري به استبداد و سردمداران ان بدهيم.

 
At June 24, 2009 1:54 PM , Blogger gsbnd1 said...

با سلام خدمت استاد گرامی
من احساس میکنم تحلیل هایتان گاهی وقت ها از واقعیت های جامعه فاصله می گیرد و "برج عاجی" می شود. ببخشید که حوصله ندارم زیاد مفصل بنویسم. در لینک زیر:ـ
http://eynolqozat.persianblog.ir/post/113/
یکی از دوستان مطالب جالبی نوشته که اگرچه با همه آهنا موافق نیستم ولی نکات تلخ و قابل تاملی دارد

 
At June 25, 2009 12:28 PM , Anonymous Anonymous said...

رأی ماروُ خوردی ولی کورخوندی‏
حق ما را بُردی ولی کورخوندی

خیال نکن از اربابت میترسیم
روده هاشوُ درمیاریم کورخوندی

خامنه ای ضحاک مار بدوشه
ماکاوه ایم نمیدونی، کورخوندی

گوله زدی ندای ما روُ کشتی‏
بنام حق میکشیدیم کورخوندی

ملت ما همیشه برقراره
شما ها میرین، ما میمونیم، کورخوندی



رهبر ما نداست
پناه ما خداست

Neda Leader of Us
God Please Help Us

 
At June 27, 2009 6:50 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد بهنود عزيز،سلام
هم اكنون كه اين مطلب را مي نويسم ، در حال گوش كردن به آهنگ وطن داريوش هستم.
دلم به حال نداي عزيز مي سوزد،شب و روز ندارم و همواره به ياد لحظه جان دادن اين سمبل آزادي ايرانيان اشك مي ريزم،
نداي عزيز، با چه سبعيتي كشته شدي و چگونه با خون خود طشت رسوايي اين رسوايان عالم را از بام به زير
انداختي
خدايا ،خداوندگارا ، خون اين انتقام خون اين سمبل آزادي ما را از اين ستم پيشگان بگير
خدايا به ما ثابت كن كه هنوز در اين دنيا عدالت نمرده است و كفتاران بر خون و مال و ناموس مردم نيفتاده اند.
خدايا داد دل ما را بستان.
رهبر فرزانه ايران ، بدان كه در اين دنيا هيچ ظلمي به جواب نخواهد ماند. .

 

Post a Comment

<< Home