Monday, June 8, 2009

احساس خوب گلرخ


این کاری است از گلرخ گفتم شما هم در احساس خوبش سهیم شوید.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At June 9, 2009 12:33 AM , Anonymous sayeh said...

salam,areh man ham az in kar kheili khosham umad.gamoonam baz ham aval shodam.

 
At June 9, 2009 12:43 AM , Anonymous Ali Adib said...

بی توجه به اینکه کاندیداها که و چگونه هستند٫ در انتهای این هفته خواهیم فهمید که جامعه ایران یک جامعه تندرو و احساساتی است یا اینکه تمایل به عقلانیت و میانه روی دارد. در واقع خواهیم دانست که در نتیجه ۸ سال اصلاحات چه تغییر بنیادینی در فرهنگ حاصل گشته است و این ۴ سال چه اثری بر این مهم داشته است

 
At June 9, 2009 12:53 AM , Blogger samad said...

ممنون آقای بهنود عزیز
ممنون گلرخ فعال

 
At June 9, 2009 1:14 AM , Anonymous mina said...

ترانه "يار دبستاني" همگام با جريانات سياسي

 
At June 9, 2009 2:42 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد واقعی روزنامه نگاری هستید و جای شک و شبهه هم نیست اما باز چرا این خبرنگاران
غربی با چند صباح زندگی کردن در ایران اوضاع را بهتر از شما بتحریر میکشند !؟
آیا بخاطر بیطرفی اشان است یا بیخیالی باینده ایران !؟ و شما باید خیلی دست بعصا
بنویسید که فلان جناح یا فلان قوم و قبیله و عشیره رنجیده خاطر نشوند و باعث اشوب
و خطر افتادن خاک ایران نشود و ...ولی انغربی بیمهابا مینویسد و اتفاقا شاید از قصد
هم پرده ها را بالا میزنند ...خبرنگار سی ان ان داشت گزارش مستقیم از تهران لبریز از
هیجان میداد و انتخاباتش ٬ پس از رد و بدل گفتگوها مسئول خبر از مرکز واشنگتن
سوال کرد آیا خامنه ایی حرف آخر را میزند یا رئیس جمهور !؟ آقای بهنود توجه کنید
بجواب خبرنگار سی ان ان در تهران !!؟ شخص خامنه ایی همان کار نه قاضی دادگاه عالی
فدرال آمریکا را میکند مخالفت یا موافقتش در آخرین نقطه حکومت بایست که مجموعه
تمام عیار ده ها مرکز قدرت باشد مثل دولت و مجلس و قوه قضاییه و نیروهای انتظامی و نظامی
و شورای نگهبان و ....جناب بهنود شاه دیروز و فقیه امروز با این مسئولیت عظیم و عمر کوتاه
کن واقعا ارز

 
At June 9, 2009 9:48 AM , Anonymous Anonymous said...

حالا چرا اینها همه با دست چب انگشت زده اند

 
At June 9, 2009 1:07 PM , Blogger abouzar said...

قلم بی نظیر شما را که با تاریخ ایران پیوندی عمیق دارد می ستایم

 
At June 9, 2009 6:48 PM , Anonymous negar mim said...

سلام آقای بهنود
گفتم اگر احیانا کلیپهای ستاد ما رو ندیدین این ۲ کلیپ آخر مجموعه عکسهای دوستان ما در بیش از ۵۰ شهر مختلف دنیاست
اول
http://www.youtube.com/watch?v=TBw2eiNgrJs
دوم
http://www.youtube.com/watch?v=7XqhjkDkyQM

 
At June 9, 2009 10:09 PM , Anonymous Ima said...

سلام آقای بهنود بسیار عزیز، اینجا دیگه مردم به چشمای هم نگاه می کنند و لبخند می زننند. نگاهشونو از هم نمی دزدند دیگه. اینجا هر وقت جوونهای سبزو می بینم که چه برخورد احترام آمیزی دارند در دل می خندم و بر لب و یاد شما می کنم، جاتونو خالی می کنم. فقط دلم می خواست بهتون بگم که گفته بودید " داریم می آییم" انگاری که خیلی وقته اینجایید، رد پاتونو می شه تو نگاهاشون، توی طرز برخوردشون دید. خدا قوت برای ادامۀ راه، که کار روشنفکر روشن کردن اذهان مردم است و روشن کردن راه را خود دانند آن مردمان. مرسی که با آنکه رفتید مارو تنها نگذاشتید و مثل خیلیهای دیگه که رفتند رفتید و اما نمک بر زخمهایمان نزدید، بلک مرهم گذاشتید. هنوز خیلی کار هست، بمانید با ما

 
At June 10, 2009 7:13 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقاي بهنود، خسته نباشيد از اين انتخابات
نمي دانستم ترسي را كه امروز به دلم افتاد را با چه كسي در ميان بگذارم كه ياد شما افتادم .
ما مادربزرگي داريم كه سيدند و مومن . در اين حال و هواي انتخابات ، به ايشان متوسل شديم كه براي ميرحسين دعا كند و نمازي بخواند . امروز نماز خواند و خوابيد . و بيدار كه شد خوابي را تعريف كرد كه تمام تنم لرزيد . خواب ديده بود كه همه جا سياه است و مردم پرچم هاي سياه بدست گرفته اند و نام ميرحسين را مي گويند . تعبير خودش خوب بود ، سياه را نشان تعجيل مي ديد . اما من هم تفعلي به حافظ زده بودم و شعر" آن يار كزو خانه ما جاي پري بود ..." شكّه ام كرده بود .
من قصد ناراحت كردن كسي را ندارم و اگر مناسب نمي بيبينيد اين نوشته را به نمايش نگذاريد . اما خواهش مي كنم بگوييد آيا امكان دارد حالا كه رقبا شكست را نزديك مي بينند دست به كارغيرقابل تصوري بزنند؟آيا امكان اين هست كه در مملكت من موسوي سرنوشت بوتو را پيدا كند . خواهش مي كنم چيزي بگوييد . من هميشه با خواندن نوشته¬هاي شما آرامش گرفتم .
ممنون

 
At June 10, 2009 10:31 AM , Anonymous hamid sayeh said...

ما مرد نقاش را از خانه در آوردیم و از او خواستیم بیاید و شهرمان را رنگ بزند که از این همه
سیاهی خسته ایم، ما از اهانت و تیرگی خسته ایم،سبز می خواهیم تا نفس بکشیم،سرخ می خواهیم تا گرم شویم،زرد می خواهیم تا به آفتاب سلامی دوباره کنیم و آبی آسمان را می خواهیم.حالا می خواهیم هر ایرانی که کشورش را دوست دارد،دستانش را سبز سبز کند و دیوارهای شهر را رنگ کند، تا آن روز که صدای ایران را بشنویم.

 

Post a Comment

<< Home