Saturday, January 2, 2010

بزرگ مردا که تو بودی

هم اکنون با خبرشدم . جای آن دارد که خون موج زند در دل لعل. گفتم بنویسم برای شما جوانان اینکا که آزادی در جانتان جوانه زده است ، به احترام او کلاه از سر بردارید، دینداران فاتحه بخوانند و دیگران لمحه ای به یادش سکوت کنند.

استاد علی گلزاده غفوری. چنان بزرگ بود که در آینه کوچک نمی نمود. این نسل بخوانند که او چه گفت در مجلس و چه گفت موقع تدوین قانون اساسی. و بخوانند چه داغ ها که بر دلش گذاشت روزگار. و چگونه بود که از همه امتیازات همرائی با سران انقلاب گذشت، عمامه برداشت و دیگر نگذاشت.

شاید بتوان گفت بعد از مهندس بازرگان گلزاده غفوری و آیت الله طالقانی این افتخار دارند که اول کسانی بودند که در هیات دینداران نگران شدند که مبادا با دین استبداد ساخته شود. نگران شدند که مبادا ظلم مستمر شود. طالقانی عمرش قد نداد اما آقای گلزاده غفوری توانست و کتاب اولین در باب حقوق بشر و اسلام را او نوشت.

متبرک باد نامت، غمت، غم سنگین ات

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At January 2, 2010 8:11 AM , Blogger نشانه خوان said...

روحشون شاد :(

یادشون گرامی

 
At January 2, 2010 9:04 AM , Anonymous Anonymous said...

اگر اعدام جگر گوشه ها برای برخی نان آورد برای افرادی چون گلزاده که دو پسر و دختر و دامادش اعدام شدند عزت و احترام ملتی را . او که کرسی مجلس را خالی گذاشت تا خاری باشد در چشم پلیدان . درود بر او .

 
At January 2, 2010 9:11 AM , Anonymous Anonymous said...

خداحافظ

و برزگ مردا که تویی

روحت شاد

سلام




a.azad

 
At January 2, 2010 9:27 AM , Blogger Dalghak.Irani said...

فقط برای عرض تسلیت:
آری او بزرگ بود بزرگتر از زمانه اش ودرهمان ابتدا انتها را دید.
چرا که نه؛ قطعاً علی گلزادۀ غفوری نیز درپی آیت الله منتظری وقتی با آسودگی رحلت کرد که مطمئن شد که "ملت سبز" دوباره دین را ووطن را بازپس خواهند گرفت. دوستش داشتم وبا او مغرور بودم.رحمت براو.آمین

 
At January 2, 2010 10:54 AM , Anonymous خسته said...

از گلزاده غفوری فقط نامی در یادم مانده.آنهم از مطبوعات پرشمار روزهای اول انقلاب. و دیگر هیچ...اما شما که تاریخ نگار هستید چرا در همین جا بیوگرافی کوتاهی از او نمی آورید؟

 
At January 3, 2010 2:01 AM , Anonymous Anonymous said...

طرحي براي ايجاد" شوراي هماهنگي جنبش سبز"
.
- رعايت بي چون و چراي قانون اساسي مورد تاييد مردم
- جدايي دين از سياست
- به رسميت شناختن حقوق بشر و تعهد به اجراي آن.
- حق انتخابات آزاد، بدون محدوديت گروهي و يا مذهبي.
- حق آزادي هاي فردي، سياسي و اجتماعي
- قانون مداري و عدم دخالت دولت و نيروهاي امنيتي در امور قضايي
- استقلال قوه قضايي و مجريه
- حق نظارت مردمي بر امور دولتي، (با اين بينش كه دولت خدمتگزار ملت است و نه بر عكس) كنترل مردمي بر درآمدها و هزينه ها به قصد جلوگيري از دزدي و سوء استفاده مقامات از قدرت. الزام دولت به اجراي بي چون و چراي قانون
- حق برابري زن و مرد.
- برابري حقوق كامل براي اقليتهاي ملي و مذهبي
- پايان بخشيدن به زور و تحكم و دخالت در امور شخصي افراد (شامل حجاب، ظاهر افراد و دخالت در سليقه هاي شخصي افراد).
- محدود ساختن دخالت دولت در امور اقتصادي و پايان بخشيدن به بختك شبكه فاسد حكومتيان كه مانند زالو منابع و ثروت هاي ملي ما را مي‌مكند. ملت ايران تنها صاحب ثروت هاي ملي خويش

 
At January 3, 2010 2:51 AM , Blogger mei said...

باسلام
به نظرم ما نباید چندان هم غمگین باشیم. کسانی که در این دنیا آزاد مردند، در بهشت زندگی می کنند. آنها راحتند. آنها پاکند، البته این بهشت، راستش کمی سختی و بد بختی هم دارد اما ناراحتی ندارد.
دنیا بر پایه های افرادی اینچنن می گردد.
آقای بهنود
پاینده باشید

 
At January 3, 2010 3:31 AM , Blogger خاقان said...

واقعن متاسفم...یاران همه یک بیک ....
----------------------------
در شرح واقعه عاشورا هر آنچه شنیده و آموخته بودیم همه بر بیعت گرفتن یزید از مردم بضرب شمشیر و اعمال زور و روای ظلم و جور برکسانیکه بهر ترتیب برای حاکمیت وی اعتراض داشتند دلالت میکرد. و اینچنین بود که مظلومیت حسین بن علی (ع) در واقع عینیت یافت و در تاریخ ثبت شد.طوریکه لشکریان مجهز و مسلح و مزدبگیر و زورگو که بی مهابا میزدند و میکشتند و در سیاه چال می انداختند و ... در اطراف یزید بن معاویه جمع بودند و مردمانی بی دفاع و پابرهنه و مظلوم که نه قدرتی داشتند و نه اسلحه و زندان ...در گرد حسین بن علی جمع آمده بودندو از شدت ظلم و جوری که طی سالها بر ایشان مستولی گشته بود برعلیه یزیدیان شوریده بودند.
آری این داستان را ما تابحال اینگونه شنیده بودیم و درست بر همین مدار بود که میگفتند گریستن بر احوالات حسین و یارانش حتی ثواب هم دارد.چرا که اگر حسین بن علی هم امکانات یزید را دارا بود و در شرائطی متوازن بجنگ یزید میرفت و گیرم که اگرشکست هم میخورد ..خوب این دیگر گریه و زاری نداشت و اصلا" عاشورائی و محرمی در جایگاهی که هم اینک وجود دارد نمی بود.
حالا ....با اتکاء بر اصل" کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " یزید زورش بیشتره یا امام حسین ؟ برای نسل جدید مصادیق قیام عاشورا را چگونه باید بیاموزیم؟

 
At January 3, 2010 4:46 AM , Anonymous Anonymous said...

برای هموطنی که پیشنهاد طرحی را داده بود باید گفت که ما خواهان جدایی دین از حکومتیم نه از سیاست .

 
At January 3, 2010 5:42 AM , Anonymous Anonymous said...

باز هم مدحی در باب تازه درگذشتهای!

خدایش بیامرزدش ولی بنده 37 سال دارم و چیزی درباره ایشان تا بحال نشنیده بودم! نه اینکه ایشان نبوده اند بلکه موقعیت یا صحبتی از ایشان نبوده است.

چیزی که آزارم می دهد دیدن این مرثیه سرایی ها بعد از مرگ افراد است. گاها فکر می کنم چیزی نگفتن بهتر از گفتن است!

آقای بهنود نوصیه می کنم با توجه به افراد زیاد اینچنینی که در گوشه و کنار مماکتمان داریم اگر مایل باشید کنجی را به شرح و تقدیر آنها اختصاص دهید که تا در قید حیات هستند از یادآوری و ذکر نامشان شاد باشند! و نه بعد از مرگشان! باشد این فرهنگ مرده پرستی به زودی از فرهنگ ما رخت ببندد.

 
At January 3, 2010 11:54 AM , Anonymous Anonymous said...

مسعود عزیز ایران در چند هزار سال گذشته قربانیان فراوانی داده است ولی سه بار است که انسان ها در پای دین اسلام ذبح می شوند. نخستین آن حمله لشگریان عمر و ادامه آن تا دو قرن سکوت زرین کوب، دیگری حاکمیت زنباره ای به نام شاه اسماعیل صفوی که تلی از کله های ایرانیان به جای گذاشت و سومی انقلاب اسلامی از 30 سال گذشته تا کنون است.
ممکن است آقای گلزاده غفوری از قربانیان بزرگ این انقلاب باشد ولی خود کرده را تدبیر نیست.
امثال بازرگان و گلزاده غفوری، لاهوتی و شریعتی و.... سعی کردند که ایرانیان را به زیر عبای آیت الله خمینی هدایت کنند تا مدینه فاضله ایجاد شود ولی خود در نهایت در آتش این تلاش سوختند.
به امید اینکه بار چهارمی در کار نباشد که ایرانیان به پای اسلام قربانی شوند.
روحشان گلزاده و دیگر قربانیان خشونت به نام اسلام شاد و راه آزادیخواهان پر نفر باد.
طهماسبی

 
At January 3, 2010 2:54 PM , Anonymous شاگرد شما said...

من نه بر کامنت گذاران ناشناس که می توانند همه یک نفر باشند یا فتوکپی هر کدام بلکه بر صاحب این بلاگ متاسفم که چنین خوانندگانی دارد که هیچ ربطی به خودش ندارند. برای آقای بهنود مناسفم از دادن خواننده و علاقه مندی که می نویسد امثال بازرگان و... در حالی که نویسنده این سایت بزرگ ترین مدح ها را بعد از امیرکبیر و مصدق از بازرگان کرده است و معتقدست او یک نهاد بود. چنین تحسینی را نه از منتظری کرده و نه از هیچ کس دیگر. پس سئوال این است که چطور آقای طهماسبی را باید به حساب همدلان بهنود گذاشت. بلکه او کسی است که راه خود می رود گاهی احساس می کند بهنود در راه اوست تعارفی با او می کند.
برای همین متاسفم برایت مرد بعد از چهل سال قلمزنی

خواننده دیگرت را نگاه کن به نویسنده محبوبش دستور می دهد که این طوری بنویس و این طوری ننویس. واقعا نوبرست

 
At January 3, 2010 10:15 PM , Anonymous Anonymous said...

بابا جان مادرتون یکی این مطلب مهم رو بزاره تو بالاترین. په سیستم گهی داره این سایت که من اگه بخوام یه مطلب مهم بزارم باید بیام کامنت بزارم.


دیشب خالذ مشعل دهن خ.ر . ا.ن رو سرویس کرد و به 3 نکته تاکید کرد در دیدار با وزیر خارجه عربستان.:

1- گفت ما عرب هستیم و خودمون می تونیم مشکلاتمون رو حل کنیم و مشکل ما یک مشکل عرب و غیر عرب هستش تا یک مشکل مسلمان و غیر مسلمان چون فلسطین یک سرزمین عربی هستش

2- دیدگاه حماس نسبت به مسئله یمن کاملا با دیدگاه ایران مخالفه

3- ما برای حل مسئله فلسطین نیازی به ایران نداریم و روابطمون رو با ایران کاهش می دیم


به نظر می رسه ماه اصل اینا با جمهوری اسلامی تموم شده یا اینا هم فهمیدن که وضع ایران خوب نیست. در نتیجه دارن می پرن تو بغل عربستان.

 
At January 3, 2010 11:32 PM , Anonymous Anonymous said...

شاگردشما" باید خیلی تلاش کند که احترام به دیگران را فراگیرد.
عزیزم تو از ابتدای شاگردی کامنت را فتوکپی کامنتها قلمداد می کنی این چه نوع شاگردی است؟
من بزرگان علم و ادب و حامی حقوق بشر چون گلزاده و بازرگان و...را نه به عنوان افرادی که خیانت کردند بلکه به عنوان کسانی که به دام فریب گرفتار شدند یاد می کنم.
وگرنه از دست دادن چندین فرزند مصیبتی نیست که بتوان تحمل کرد.
بگذارید مانند آن بزرگ مرد تاریخ "آیت الله منتظری" انتقاد از خودمان آغاز کنیم. من در پیشگاه همه مردم ایران بخصوص نسلهای بعد از خود اعلام می کنم که امثال من با حمایت ناآگاهانه خود از رژیم مذهبی ایران خیانت بزرگی به تاریخ ایرانیان کردیم.
من اگر از بهنود تعریف و تمجید می کنم نه به خاطر هم خط بودن من است بلکه به خاطر اینکه بزرگ نویسنده ای است که اکثر نویسندگان باید در برابرش سرتعظیم فرود آورند من ناچیز کجا بهنود کجا. او نیز همانند دیگران بدون انتقاد می توانست اشرافی ترین زندگی را در ایران داشته باشد ولی برای ایرانیان رنج تهمت، زندان و تبعید را به جان خرید.
حالا هم پنجره ای به روی من بیسواد باز کرده و هرچه دلم میخواد از روی ناآگاهی نثار این آزاده می کنم
.
طهماسبی

 
At January 4, 2010 1:17 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام

ببخشکه ای سوال رو اینجی پرسم ، ظاهرا راه ترتباطی دیگه ای نیست:

مثل اینکه یه یی سر پادکست دوم اومده چون ننم دانلودش کنم.

ممنون



a.azad

 
At January 4, 2010 2:35 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود ٬ سربیت قصیده دکنر سحابی ایرانست و با همه وجودش باین کهن دیار عشق میورزد
و در خشت خام میبیند که افراط گری های دو طرف ممکن است لطمه بزرگی باین سرزمین بزند
واز این جهت تمام تلاشش بارامش و صلح و صفا بین اکثریت جامعه است تا گول این دو طیف
افراطی را نخورند ...چه زیبا از وقایع دوران مصدق میگوید و چه عالمانه از وقایع انقلاب ۵۷ مینویسد
و چه عاقلانه میگوید این دوران و این حاکمیت اصلا قابل مقایسه با رژیم قبلی نیست و بیخود
از ان دوران نسخه برداری نکنید ... این پیر فرهیخته یاد اوری میکند که حکومت میتواند از
دین مردم سوء استفاده کند و با ابزار قابلی که در دستشان دارند یک هجمه غیر قابل بیان
بمردم مخالفش بکند که غیر قابل پیش بنی است و تا ده ها سال مردم در عزا بمانند
اینرا ممکن است امریکا و انگلبس یا اسراییل دوست داشته باشند اما ایران عزیز در این میان
لطمه سنگینی خواهد خورد

 
At January 5, 2010 12:00 AM , Anonymous Anonymous said...

درود بر نیک آهنگ که بالاخره دست را رو کرد . آنهم چه رویی .

 
At January 5, 2010 6:25 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
شاید 40 سال پیش بود که برای اولین بارآخوندی با تخته سیاه میدیدیم. جلسه مذهبی صبح جمعه در آریا شهر که دختر ها هم دعوت شدند به شرکت حتی بدون حجاب و همهان ها محجبه شدند بعد از چند جلسه بی آنکه مرحوم غفوری اسمی از حجاب برده باشد.
چه آرام بود این مرد
روحش شاد

 
At January 5, 2010 12:01 PM , Anonymous majid alavizadeh said...

غم با نثر تو شیرین میشود و ای داد از غم شیرین

 
At January 6, 2010 8:17 AM , Anonymous danial said...

سلام بهنود جان
اگر مایلی بگو تا نوشتههای محمد قوچانی در مجله ایراندخت رو اسکن کنم و برات میل کنم.

 
At January 6, 2010 9:57 AM , Anonymous naji said...

سلام استاد
شما را دعوت میکنم به خواندن مقاله ای با عنوان "محرم 0061 و محرم 1357 و محرم 1388".ممنون میشوم که از راهنمایی های خود مرا دریغ نکنید

 
At January 11, 2010 9:04 PM , Anonymous مرضیه - تبریز said...

یاد سه فرزند رشید وآزاده ایشان که جان به پای آزادی میهن دادندنیز ؛ گرامی باد . این مرد ، با کوله باری از غم و رنج روزگار را گذراند و هرگز در پای فاسدان حرمت شکن ؛ غاصبان شرافت ؛ ظالمان بی حیا ؛سر فرودنیاورد . رادمردان و شیرزنی تربیت کرد که درپای چوبه های دار ، شرف را فریاد زدند . یادش گرامی باد .

 

Post a Comment

<< Home