Sunday, February 21, 2010

موضوع انشا: خارجی ها


عکس از مجتبی قوانلو قاجار است که در جاده نیشابور به مشهد گرفته است

این انشا را مهدی برایم فرستاده گفتم شما هم بخوانید در این سرما و اسفندی که به نوشته یکی از عزیزانم امید در آن نیست، شاید بد نباشد.

پدرم همیشه می‌گوید "این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"

البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد.
خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.
تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش
می‌شناسد. او می‌گوید "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار
کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران
هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین
برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.
ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف
کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را
بقل می‌کنند و بوس می‌کنند.. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها
باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.

در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش
می‌شوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که
نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع
نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.
> از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم.. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل
کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم
نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است..

ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان
هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی
اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای
تعسف دارد.

این بود انشای من

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At February 21, 2010 5:35 AM , Anonymous ع،ث said...

پنج پیشنهاد سبز
یکم۰ برقراری ارتباط با نسل جوان به روش ایشان: انتشار پیامها و ارائه دیدگاه ها در بیانیه
ها و مقالات كوتاه، ساده و روشن
دوم۰ صحبت مستقیم با مردم بخصوص جوانان و تأکيد بر اینکه «فرایند رشد دمکراسی
هزينه ای می طلبد و پاسداری از آن هزينه ای گزافتر»؛ که ملت بهوش باشد
سوم۰ ارایه برنامه های اقتصادی (روند خصوصی سازی)، اجتماعی (آزادی های فردی و
حقوق بشر) و سیاسی (دولت کوچک) و سیاست خارجی (ارتباط با غرب بخصوص ایالات
متحده آمریکا) «واقع بینانه و قابل دستیابی» در «مقالاتی جداگانه» و تطبیق آنها با نياز
ها و خواسته های «نسل جوان» و «هموطنان شهرستانی» و شرايط دنیای امروز
چهارم۰ «انقلاب اخلاقی»: برخی از عادات و رفتارهای ناشایست اجتماعی ما مانع توسعه
جامعه می شود. نخست بپردازیم به اصلاحات فرهنگی-اخلاقی (نه تغییر فرهنگ): نقد
خویشتن و خودسازی. بحث های اخلاقی واجب تر است از مباحث پیچیده فلسفی و
سیاسی. مشکل اصلی ما، فرهنگ استبدادی نه حکومت استبدادی
پنجم. «پاینده باد ایران جوان»: زمان آن رسیده است که به نسل جوان این اطمینان را
دهیم که دوران ما به پایان رسیده، اینک زمان انتقال قدرت به ایشان است. آنان را
دریابیم و حق ایشان را ادا کنیم
به امید جنبشی رنگین

 
At February 21, 2010 5:39 AM , Blogger رضا رضازاده said...

دست مریزاد

 
At February 21, 2010 6:09 AM , Anonymous Anonymous said...

این آقا مهدی ما باید 50سال پیش به دنیا می آمد تا مانع انحراف والدین می شد نه پس از انحراف.
آخه در کجای دنیای متمدن شعار می دهند؟ "مرگ بر مخالفین ایده من"
در کشورمان یک گناه کبیره وجود دارد و آن گفتن "مرگ بر ولایت فقیه"
در کهریزک دست کم 4جوان رعنا کشته شده اند و ده ها نفر نیز مورد تجاوز قرار گرفته اند.
تازه ولی امر مسلمین می فرماید کهریزک مهم نیست.
شما این تجاوز و کشتار را با سخنان حضرت علی را که گفته می شود واقعا ساخته آخوندهاست" درآوردن خلخال از آن زن یهودی"
مقایسه کنید.
کدام را باور کنیم؟
کشتار و تجاوز را یا درآوردن خلخال؟
مگه خون شیعیان در عراق، عربستان، افغانستان و پاکستان به خاطر علی ریخته نمی شود؟
حال باید پرسید پس خون این جوانان شیعه ایرانی به ویژه پسر خواهر موسوی که از نسل علی است و به دستور ولی امر مسلمین ریخته می شود برای چیست؟
مهدی جان برای جلوگیری از انحراف والدین دیر به دنیا آمدید
طهماسبی

 
At February 21, 2010 6:39 AM , Anonymous Anonymous said...

سخنان آقای مسعود بهنود دانشگاه لندن


http://www.youtube.com/user/NATARSIM

 
At February 21, 2010 8:07 AM , Anonymous محمود said...

بهنود جان!

آقا "مهدی" انشایت حرف نداشت. خاصه مقایسه‌اش با ایران امروز یا چه فرق می‌کند، ایران سال‌ها پیش... دمت گرم و سرت خوش باد.

:))

 
At February 21, 2010 9:55 AM , Blogger Dalghak.Irani said...

سلام
یک پست جدید نوشته ام خواهش می کنم ببیش . یا...هو
مرسی

 
At February 21, 2010 10:24 AM , Blogger masoud said...

راسیتش اگه سوات آقایونٍ خودیٍ امروز در حد همین آقا میتی بود به ابل فرز وزمون بیتر بود

 
At February 21, 2010 1:08 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام بدان كه ارسال كامنت از داخل كشور در سايه حكومت ولايي همانند نوشتن كتبيه سنگي زمان داريوش است! اسفند بي اميد حرف دل من نيز بود. اميد دارم با نوشتنت اينده را براي ما نيز اندكي روشن نگه داري! تبريز دكتر ع ر ن

 
At February 21, 2010 8:54 PM , Anonymous Anonymous said...

مفهوم جهان سومی بودن لایه های معنایی ناخوشایندی را تداعی می کند مانند انسان از خود بیگانه ، جهان از هم گسیخته و انسانی که خود را با مدلی بیرون از خویش مقایسه می کند و کوشش می کند تا مانند او باشد که نمی شود . شیفته وار یا با آن در نبردیم یا آن را ستایش می کنیم . نظم و قانون شناسی از واجبات دنیای غرب است . درک ما از دنیای غرب محدود است . عده ایی آزادیهای سیاسی و اجتماعی و حکومت قانون در غرب را رمز استیلای آنان می دانند . برخی دیگر علم و صنعت را و دیگران علم اقتصاد را. هیچ کس تصویر جامع از آن ندارد. تو گویی دیدن تمامیت آن محال است . شاید کلید رمز این معما در خود شناسی مان باشد . نهنگی به کشتی ما پهلو زده که هر یک از ما سر ، دم و یا بال آن را می بیند و در این هنگامه آشوب همه به فکر نجات اند و دست به آسمان برداشته و کسی را فرصت آن نیست که بپرسد، نهنگ چیست؟

 
At February 22, 2010 1:03 AM , Blogger sani said...

در این روزها که همه می نویسند تا شاید باری از قلبشان بر دارند و آوای غم در همه جا شنیده می شود خواندن این مطلب کلی روحیه ام را عوض کرد.پیش به سوی خارجی شدن :)

 
At February 22, 2010 9:26 AM , Anonymous Anonymous said...

سرور و آقای گرامی جناب آقای مسعود بهنود سلام عرض می نمایم.
باطلاع حضرتعالی برسانم من یکی از افرادی هستم که عمری را در رژیم گذشته سپری کردم ولی با به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی ایران، خدمت کردن در آن را ادامه دادم تا اینکه زد و مادر بیمار شد و من نیز برای تامین هزینه درمان او ناچار شدم به کمیته امداد متوسل شوم. 22بهمن امسال نیز مانند سالهای گذشته از ما خواسته شد در راهپیمایی شرکت کنیم و ما نیز بالاجبار حضور یافتیم. اما از روز بعد از آن خویشان و دوستان مرا به چشم خائن می بینند. شما بفرمایید من چه کنم؟ اینها فکر می کنند که ما در این کشور زندگی نمی کنیم و مشکلات و حوادث خونین پس از 22خرداد را درک نمی کنیم و یا اینکه از آهنیم. البته که درک می کنیم ولی نیاز مادرم را چگونه تامین کنم؟ بخدا اگر مادرم نبود هیچگاه برای دفاع از این دولت در 22بهمن شرکت نمی کردم. آیا این دوستان حاضرند به خاطر عدم شرکت من در راهپیمایی مداوای مادرم قطع و سپس او را از دست بدهم؟ ترو خدا کمکم کنید تا از این وضعیتی که برایم رخ داده رهایی یابم.
یکی از خوانندگان مقالات شما

 
At February 25, 2010 11:15 AM , Blogger MOJTABA GHAJAR said...

سلام آقای بهنود خوبید؟ :)))) این عکس که گذاشتید متعلق به بنده است . و مصطفداداشه منه اینم پستش
http://gbpic.blogspot.com/2008/07/road.html
با تشکر ممنون.

 

Post a Comment

<< Home