Friday, December 5, 2008

برنامه ای از شاپی


امشب به اطلاع دوستی منتظر نشستم تا شاپی بیاید در برنامه زنده از آپولو کانال اول بی بی سی در ساعت پربینده شب شنبه. آمد و گرچه بعد از یک کمدین حرفه ای با سابقه آمده بود و سالن آپولو پر از جمعیت بود اما از همان لحظات اول جمعیت را در دست گرفت. ریسه رفتند. وقتی گفت چرا اسمش را خلاصه کرده و شاپی گذاشته است.

گاهی در می مانم که شاپی بامزه ترست یا هادی خرسندی . در می مانم نسخه از اصل بهترست یا اصل. اما تردید ندارم که کسی در شعر طنز به پای هادی نمی رسد.

دو بار دیگر هم برنامه های استندآپ کمدی شاپی را دیدم اما دیشب دیدم حتی یک نکته هم تکرار نکرد. دست می گذاشت آگاهانه به رفتار نژاد پرست های انگلیسی. طنز می کرد آگاهانه برخوردها را با جامعه مهاجر. اما در عین حال به هیچ کس توهین نمی کرد.

در جوامعی که طنز و کمدی جا افتاده است و هر کس کمدین محبوب خود را دارد، در عین حال قانون از حیثیت آدم ها سخت مراقب می کند، طنزگوئی واقعا مشکل است . همین سه هفته قبل غوغائی شد در بی بی سی به خاطر شوخی دو کمدین در یک برنامه رادیوئی یا یک هنرپیشه پیر. اما شاپی در لندن به مدرسه رفته و از همان بچگی احترام به آدم ها را یاد گرفته لابد که به خوبی می خنداند اما لیز می خورد و توهین هم نمی کند.

جائی که به هویت خود اشاره کرد جمله شمس الواعظین را هم گفت آزادی بیان هست بعد از بیان نیست. و شلاقی هم به خانم معلم های تیپیکال انگلیسی زد. جائی که از مدرسه ابتدائی اش نقل کرد که در نمایش بچه ها به گفته خانم معلم نقش فرشته را همواره باید بلوندها بازی کنند.

باری چه خوب بود نیم ساعتی که شیرین زبانی شاپی فراهم آورد و آن جا که اختلاط زبانی مادرش را سوژه کرد . نگاش کن با آن رد هت. چرا اینقدر فت شدی فت.